FA/Prabhupada 0383 - معنای" گورا پاهو"

Revision as of 21:42, 10 October 2018 by Vanibot (talk | contribs) (Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
(diff) ← Older revision | Latest revision (diff) | Newer revision → (diff)


Purport to Gaura Pahu -- Los Angeles, January 10, 1969

Gaura pahū nā bhajiyā goinu, prema-rathana-dhana helāya hārāiṅu. اين سرود ديگري از ناروتاما داسا تاكور است . او مي گويد كه " من با نپرستيدن لرد چيتانيا مرگ معنوي ام من را دعوت كرده است ." گائورا پاهو يعني "لرد چيتانيا ." نا باهاجيا ، " بدون پرستش ." گوئنو، " مرگ معنوي مرا دعوت كرده ." و " چرا مرگ معنوي مرا دعوت كرده ؟ چون من مشغول چيزي كه بي فايده است هستم و من منظور اصلي زندگي خود را رد كرده ام ." آدهاما يعني چيزهاي بي ارزش . و دهانا يعني با ارزش . پس در واقع ، هر كس از ما ، در رستگاري معنوي مان اهمال كند، ما در خشنودي حس مادي مشغول هستيم ، و بنابراين ما اين موقعيت اين شكل بدن انساني را از دست مي دهيم ، خودم را در سكوي معنوي بالا ببرم . اين بدن انساني خصوصاا"به روح مقيد داده شده است يك فرصت براي گرفتن رستگاري معنوي . پس هر كسي كه براي رستگاري معنوي اهميتي نمي دهد ، او براي مر معنوي دعوت مي شود . مرگ معنوي يعني فراموش كردن خودمان ، كه او روح است . آن مرگ معنوي است . پس در زندگي حيوان كاملا" فراموشي است . آنها نمي توانند بياد بياورند در هيچ موقعيتي كه آنها اين بدن نيستند ، آنها از اين بدن متفاوت هستند . آن فقط در اين شكل از بدن انساني است ، شكل بدن انساني ، كسي كه بتواند درك كند كه او اين بدن نيست ، او روح معنوي است . پس بوسيله ذكر هاره كريشنا ، شخص بسادي اين حقيقت را درك مي كند ، و با پرستش لرد چيتانيا ، و پيروي اصول و روش او ، شخص مي تواند هاره كريشنا ذكر كند و خيلي بسادگي به سكوي درك معنوي بيايد . اما ناراوتاما داسا تاكور مي گويد در طرف ما كه ما اين را اهمال مي كنيم . بنابراين ما مرگ معنوي را دعوت مي كنيم . سپس او مي گويد كه زندگدي معنوي يعني گسترش عشق واقعي . هر كسي مي گويد عشق . اعلانات بسيار زيادي ، كاغذ هاي بسيار زيادي وجود دارد ، " عشق ، عشق ." اما عشقي وجود ندارد . اين توهم است . آن همه شهوت است . عشق براي مستي ، عشق براي روابط جنسي ،عشق براي اين ... اين ادامه دارد . پس عشق واقعي يعني ... عشق ، اين كلمه ، فقط مي تواند با كريشنا با خداوند قابل اجرا باشد . چون ما براي آن منظور خلق شده ايم . عشق يعني عشق به كريشنا . پس آن خواسته شده است . آن عشق معنوي است . پس پريما-راتانا . من توانستم آن موقعيت متعال عشق را بدست آورم ،اما اهمال مي كنم . بنابراين من مرگ روحاني را فرا خواندم . و اين چيزها بعلت بدرفتاري هاي گذشته من اتفاق مي افتد . هركسي كه اين بدن مادي را كسب كرده ، آن بعلت بدرفتاري هاي گذشته است . گاهي اوقات ما رفتارهاي پارسايي مي ناميم . در واقع كسي كه اين بدن مادي را كسب مي كند هيچ رفتار پارسايي وجود ندارد. رفتار پارسايي يعني ديگر بدن مادي وجود ندارد . آن رفتار پارسايي است . از طرف ديگر اين حقيقت در نظر گرفته شده است كه حتي برهما، كه رئيس موجودات زنده در ميان اين كائنات است و حجمي از سالها طي كردن زندگي دارد ، همه قدرت ها ، هنوز همانطور بد رفتاري ها نگران كننده است ،چون او بدن مادي كسب كرده است . پس ما پايين و پايين مي رويم ، از يك بدن به بدن ديگر با بدرفتاريمان. در بهاگاواد-گيتا هم آن بيان شده است كه آنها نمي دانند ، كه با فرايند خشنودي حواس آنها بدن ديگري خواهند داشت . و بدن به سبب درد مادي است . چون من اين بدن را كسب كردم ، بنابراين من سر درد احساس مي كنم ، من معده درد را احساس مي كنم ، من اين و آن را احساس مي كنم . اما ، به محض اينكه ما از اين بدن مادي خارج بشويم ، دير درد هاي مادي وجود ندارد . بسادگي زندگي لذت بخش است .(ب.گ ٥٤.١٨). پراسان اتما يعني لذت بخش ، به محض اينكه شخص زندگي روحاني بگيرد . پس بعلت رفتارهاي گذشته من ، من اين موقعيت را از دست مي دهم . چرا آن اتفاق مي افتد ؟ " من معاشرت با عابدين را ترك كرده ام ، اما من با انسان هاي غير نتطقي عادي معاشرم ." آسات و سات . سات يعني روح . و آسات يعني ماده . پس معاشرت وابستگي مادي يعني دراين ماده ، زندگي مقيد دلالت داشتن . پس شخص بايد با عابدين معاشرت كند . شخص فقط در معاشرين عابدين مي تواند خداوند را درك كند . بنابراين ما اين جامع ، جنبش كريشنا آكاهي را حمايت ميكنيم . در واقع ، شما خواهيد فهميد ، شخصي كه به اين جامع بيايد ، بوسيله معاشرت يك چند روزي ، چند هفته ايي ، او آگاه مي شود ، و براي تشرف و پيشرفت ميايد . پس اين معاشرت خيلي مهم است . آنهايي كه معابد و مراكز مختلفي را هدايت مي كنند ، آنها بايد خيلي مردان مسئولي باشند ، چون همه چيز بستگي به فعاليت ها وشخصيت صادقانه آنها دارد . اگر آنهاصادق نباشند ، پس تاثير گذاري نخواهد بود . كسي ممكنه بياد و با ما معاشرت كند ، اما اگر ما صادق نباشيم ، آن تاثير نخواهد داشت . اما اگر عابدين صادق باشند ، هر كسي كه در ارتباط با عابد ميايد ، او تغغير خواهد كرد . آن راز است . و به محض اينكه ما معاشرت اين عابدين را ترك كنيم ، فورا" مايا من را خواهد گرفت . به محض اينكه اين گروه را ترك كنيم ، مايا مي گويد " بله بيا به گروه من ." بدون هيچ گروهي ، هيچ كس بي طرف باقي نمي تواند بماند . اين غير ممكن است . او بايد با مايا يا كريشنا معاشر باشد . پس هر كسي بايد خيلي در نگه داشتن معاشرت با عابدين جدي ، با كريشنا جدي باشد . كريشنا يعني ... وقتي از كريشنا صحبت مي كنيم ،" كريشنا" يعني كريشنا با عابدين . كريشنا هرگز تنها نيست . كريشنا با رادهاراني است . رادهاراني با كوپي هاست . و كريشنا با پسران گاو چران . ما بي هويت را نيستيم . ما كريشنا را تنها نمي بينيم . مشابها" كريشنا يعني با عابدين كريشنا . پس كريشنا آگاهي يعني معاشرت با عابدين كريشنا را حفظ كردن . Viṣaya viṣama viṣa satata khāinu. و او مي گويد كه " من هميشه با خطرناكترين زهر از رضايت حواس مست كرده ام ." ويشايا يعني رضايت حواس . خوردن ، خوابيدن ، روابط جنسي و دفاع كردن . اينها وشايا ناميده مي شود . و ويشاما يعني خطرناك . و ويشا يعني زهر . اگر كسي بسادگي با اين چهار اصل زندگي ، درست مثل حيوانات مشغول ايت . سپس آن بنظر مي آيد كه بسادكي زهر مي نوشد . همين . " من مي دانم كه اين زهر است ، اما من بسيار زياد سرخوشم ، كه هر لحظه اين زهر را مي نوشم ." Gaura-kīrtana-rase magana nā painu. " و من نمي توانم خودم را درون جنبش سان ميرتان كه بوسيله لرد چيتانيا شروع شده مستغرق نمايم ." اوه ، آن در واقع حقيقتي است . آنهايي كه خيلي زياد وابسته روش ماديگرايي زندگي هستند ، يا هميشه زهر رضايت حواس مي نوشند ، آنها بوسيله جنبش سان كيرتان جذب نمي شوند . پس در آخر ، ناراوتاما داسا تاكور مي نالد . او خودمان را نمايش مي دهد . اكر كسي به آن نقطه از زاري بيايد ، آن خيلي هم خوب است. او فورا" پاك مي شود . زاري يعني پاكيزه گي. پس او مي گويد ، " چرا من زندگي مي كنم ؟" من با عابدين معاشرت نمي كنم ، من در جنبش سان كيرتان شركت نمي كنم . من نمي فهمم كريشنا چيست . من نمي فهمم لرد چيتانيا چيست . سپس براي چه من زندگي مي كنم ؟" اين زاري است . " خوشحالي من چيست ؟ معيار خوشحالي من چيست ؟ چرامن زندگي مي كنم ؟" " چرا من مدتها پيش نمردم ؟ من بايد ميمردم . معني زندگي من چيست ؟" پس آن زاري ناراوتاما داسا تاكور نيست . پس هر كسي از ما بايد اينطور فكر كند كه " اگر ما نتوانيم معاشرت با عابدين رابدست بياوريم ، اگر ما جنبش كريشنا آگاهي را درك نكنيم كه چيست ، اگر ما درتماس با لرد چيتانيا و معاشرين در نيايم، براي من مردن بهتر است . و ديكر هيچ درماني وجود ندارد ."