FA/Prabhupada 0941 - بعضی از شاگردان ما، فکر می کنند که " چرا باید من در این مسیر کار کنم؟"

Revision as of 23:15, 10 October 2018 by Vanibot (talk | contribs) (Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
(diff) ← Older revision | Latest revision (diff) | Newer revision → (diff)


730427 - Lecture SB 01.08.35 - Los Angeles

بعضى از شاگردهاى ما، اونها فكر مى كنند كه' چرا من بايد در اين مأموريت كار كنم؟' خوب، در اين دنياى مادّى، آسمين بهاوا، بهاوِ سمين، ساپتامه آدهيكارا آسمين، در اين دنياى مادّى Bhave 'smin kliśyamānānām. هر كس، هر موجود زنده اى داره سخت كار مى كنه سخت يا نرم، مهم نيست، شخص بايد كار كنه. مهم نيست درست مثل اينكه ما هم داريم كار مى كنيم. ممكنه نرم باشه، ولى سخت هم هست ولى اين تمرينه؛ بنابراين كاره نبايد اين كار رو انجام بديم. بهاكتى در واقع اعمال ثمربخش نيست اينطور به نظر مياد. اون هم كاره ولى تفاوت وقتيكه كه شما به خدمت عابدانه مشغوليد، خسته نميشيد و كار مادّى، خسته ميشيد. اين تفاوت عمليه بطور مادّى، شما شعر فيلم رو مى گيريد و مى خونيد، بعد از نيم ساعت خسته ميشيد و هاره كريشنا، به ذكر بيست و پنج ساعت ادامه بده، هرگز خسته نميشيد اينطور نيست؟ فقط عملاً ببينيد شما اسم مادّى كسى رو بگيريد،" آقاى جان، آقاى جان، آقاى جان،" چه مدت مى تونيد ذكر كنيد؟ ده بار، بيست بار، تموم ولى كريشنا؟ "كريشنا كريشنا كريشنا كريشنا كريشنا كريشنا كريشنا كريشنا"، به ذكر تون ادامه ميديد با انرژى بيشتر تفاوتش اينه. ولى افراد نادان فكر مى كنند، اونها دارند مثل ما كار مى كنند، اونها هم مثل ما دارند انجام ميدند نه، اينطور نيست. پس اگر اونها... سعى كنيد بفهميد، طبيعت مادّى يعنى هركسى كه اينجا، به دنياى مادّى، اومده اين وظيفه ى ما نيست كه به اينجابياييم، ولى مى خواهيم به اينجا بياييم اينجا هم به اون اشاره شده چرا اونها به اينجا اومدند؟ آويديا يعنى جهل، نادانى اين جهل چيه؟ كاما. يعنى شهوت و خواسته اونها منظور شون خدمت به كريشنا ست، ولى اين خواسته رو دارند كه" چرا بايد به كريشنا خدمت كنم؟ من بايد كريشنا بشم" اين آويديا ست. اين جهله به جاى خدمت... طبيعيه گاهى اون مياد، درست مثل اينكه يك خادم به اربابش خدمت مى كنه داره فكر مى كنه،" اگر مى تونستم اين پول رو بگيرم، اونوقت من هم يك ارباب ميشدم" اين غير طبيعى نيست. پس، وقتى موجود زنده فكر مى كنه.... او از پيش كريشنا مياد، وقتى اون كريشنا رو فراموش مى كنه، منظورم اينه كه، اين زندگى مادّيه اين زندگى مادّيه. به محض اينكه كسى كريشنا رو فراموش مى كنه اون رو مى بينيم، خيلى،... نه خيلى، بعضى از شاگردان ما، اونها فكر مى كنند كه" چرامن بايد در اين مأموريت كار كنم؟ اوه، بگذار من برم" او رفت، ولى چكار كرد؟ يك راننده ى موتور شد، فقط همين به جاى اينكه به عنوان برهماچارى، سانياسى، احترام دريافت كنند، اون بايد درست مثل كارگر هاى عادّى كار كنه