FA/Prabhupada 0230 - براساس تمدن ودایی، چهار گروه اجتماعی وجود دارد: Difference between revisions

 
(Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
 
Line 6: Line 6:
[[Category:FA-Quotes - in Germany]]
[[Category:FA-Quotes - in Germany]]
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- BEGIN NAVIGATION BAR -- DO NOT EDIT OR REMOVE -->
{{1080 videos navigation - All Languages|Persian (Farsi)|FA/Prabhupada 0229 - می خواهم ببینم که یک شاگرد فلسفه ی کریشنا را درک کرده است|0229|FA/Prabhupada 0231 - بهاگاوان" یعنی کسی که مالک تمام جهان است"|0231}}
<!-- END NAVIGATION BAR -->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div class="center">
<div class="center">
Line 12: Line 15:
----
----
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div style="direction: rtl; text-align: right; margin: 1em;">


<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
{{youtube_right|0wdaLE3dVwA|براساس تمدن ودایی، چهار گروه اجتماعی وجود دارد - Prabhupāda 0230}}
{{youtube_left|y-LnD3zLEsM|براساس تمدن ودایی، چهار گروه اجتماعی وجود دارد - Prabhupāda 0230}}
<!-- END VIDEO LINK -->
<!-- END VIDEO LINK -->


<!-- BEGIN AUDIO LINK -->
<!-- BEGIN AUDIO LINK -->
<mp3player>http://vaniquotes.org/w/images/740616BG.GER_clip1.mp3</mp3player>
<mp3player>https://s3.amazonaws.com/vanipedia/clip/740616BG.GER_clip1.mp3</mp3player>
<!-- END AUDIO LINK -->
<!-- END AUDIO LINK -->


Line 28: Line 33:
بنابراين اين بود گفتگوى بين آرجونا و كريشنا در جنگ كروكشترا. پس موضوع گفتگو اين بود اگر چه جنگ اعلام و علنى شده بود، آرجونا، وقتى واقعأ پيبرد كه " در سمت ديگر اقوام و خويشاوندانم حضور دارند،" چگونه او مى توانست آنها را بكشد؟ كريشنا توصيه كرد كه " هر كس بايد به وظيفه توصيه شده اش عمل كند بدون درنظر گرفتن هرگونه شكست و منفعت شخصى." بر اساس تمدن ودايى، چهار طبقه بندى اجتماعى وجود دارد. در هر كجا در سراسر دنيا اين طبقه بندى وجود دارد. اين موضوع بسيار طبيعى است. درست همانگونه كه ما مى توانيم از مطالعه بدنمان دريابيم، مغز وجود دارد، بازو وجود دارد، شكم وجود دارد، و پا وجود دارد، مشابها، در جامعه نيز مى بايست يك طبقه از انسان باشد كه از آن بايد به عنوان مغز جامعه طلقى كرد، طبقه ديگرى از انسانها نيز مى بايست باشد كه از جامعه در برابر خطرها محافظت كند، طبقه ديگر انسانها مهارت در توليد دانه هاى غذايى و دادن حفاظت به گاوها و تجارت كردن دارد. بنابراين... و آخرين طبقه انسانها، يعنى كسى كه نمى تواند بعنوان مغز عمل كنند، يا در برابر خطر حفاظت دهند ، يا دانه هاى غذايى توليد كنند و يا به گاوهاحفاظت دهند، اين افراد شودرا ناميده مى شوند. همانطور كه شما نميتوانيد اجتناب كنيد، براى كامل ساختن بدنتان، از بخش مغز، بخش بازوان، بخش شكم و بخش راه رفتن يا كار كردن. بنابراين آرجونا متعلق به گروهى از مردم بود كه براى دادن حفاظت به جامعه منظور شده بودند. حال وقتى او از جنگيدن امتناع ورزيد، آرجونا،وقتى او از جنگيدن امتناع ورزيد، در آن زمان كريشنا او را پند داد كه " وظيفه تو جنگيدن است." اگر چه بطور كلى كشتن اصلا خوب نيست، اما وقتى دشمن وجود دارد، متجاوز، در اين صورت كشتن تجاوزگر گناه نيست. بنابراين دسته ديگر در نبرد كروكشترا، آنها به دسته آرجونا تهاجم كردند. اكنون, بهاگاواد گيتا در حال برپاسازى است. هدف اصلى آموزش آرجونا درباره درك موضوعات روحانى است. بنابرين درك روحانى يعنى اول از همه درك اينكه روح چيست. اگر شما نمى دانيد روح چيست، آنوقت درك روحانى از كجا حاصل خواهد شد؟ مردم بسيار مجدوب بدن شده اند. اين مادى گرايى خوانده مى شود. اما وقتى شما درك كنيد روح چيست و مطابق با آن عمل كنيد، اين روحانيت خوانده مى شود. پس آرجونا از جنگيدن با طرف مقابل امتناع مى ورزيد زيرا او با آنها رابطه بدنى داشت. پس بين آرجونا و كريشنا بحثى در جريان بود، اما اين بحث بر پايه دوستى بود. از اين رو، وقتى آرجونا پى برد كه گفتگوى دوستانه صرفا نمى تواند مشكل را حل كند، او شاگرد وى گرديد. آرجونا به كريشنا تسليم شد، شيشياس ت هام شادهى مام پراپانام ( بهاگاواد گيتا ٢.٧) "كريشنا عزيزم، زمان زياديست كه ما همانند دوست داريم صحبت مى كنيم. اكنون من شاگرد عادى تو هستم. لطفا مرا با تعاليمت نجات بده. چه بايد بكنم؟" بنابرين، وقتى اين مرحله از راه رسيد، كريشنا بدين گونه به آرجونا مشاوره مى دهد: شرى بهاگاوان اوواچا. حال، اينجا اينطور بيان شده.... كى با آرجونا دارد سخن مى گويد؟ مولف بهاگاواد گيتا.... بهاگاواد گيتا توسط كريشنا بيان شد. اين گفتگوى بين كريشنا و آرجونا بود، و توسط وياسادوا به ثبت رسيد و ديرتر به نوشته تحرير در آمد. درست مثل اينكه وقتى ما صحبت مى كنيم ضبط مى شود و بعدا بشكل يك كتاب بچاپ مى رسد. از اين رو در اين كتاب اينگونه بيان مى شود، بهاگاوان اوواچا. وياسادوا نويسنده است. او نمى گويد كه " من مى گويم." او مى گويد، بهاگاوان اوواچا - " و شخصيت اعلاى خداوند فرمود."
بنابراين اين بود گفتگوى بين آرجونا و كريشنا در جنگ كروكشترا. پس موضوع گفتگو اين بود اگر چه جنگ اعلام و علنى شده بود، آرجونا، وقتى واقعأ پيبرد كه " در سمت ديگر اقوام و خويشاوندانم حضور دارند،" چگونه او مى توانست آنها را بكشد؟ كريشنا توصيه كرد كه " هر كس بايد به وظيفه توصيه شده اش عمل كند بدون درنظر گرفتن هرگونه شكست و منفعت شخصى." بر اساس تمدن ودايى، چهار طبقه بندى اجتماعى وجود دارد. در هر كجا در سراسر دنيا اين طبقه بندى وجود دارد. اين موضوع بسيار طبيعى است. درست همانگونه كه ما مى توانيم از مطالعه بدنمان دريابيم، مغز وجود دارد، بازو وجود دارد، شكم وجود دارد، و پا وجود دارد، مشابها، در جامعه نيز مى بايست يك طبقه از انسان باشد كه از آن بايد به عنوان مغز جامعه طلقى كرد، طبقه ديگرى از انسانها نيز مى بايست باشد كه از جامعه در برابر خطرها محافظت كند، طبقه ديگر انسانها مهارت در توليد دانه هاى غذايى و دادن حفاظت به گاوها و تجارت كردن دارد. بنابراين... و آخرين طبقه انسانها، يعنى كسى كه نمى تواند بعنوان مغز عمل كنند، يا در برابر خطر حفاظت دهند ، يا دانه هاى غذايى توليد كنند و يا به گاوهاحفاظت دهند، اين افراد شودرا ناميده مى شوند. همانطور كه شما نميتوانيد اجتناب كنيد، براى كامل ساختن بدنتان، از بخش مغز، بخش بازوان، بخش شكم و بخش راه رفتن يا كار كردن. بنابراين آرجونا متعلق به گروهى از مردم بود كه براى دادن حفاظت به جامعه منظور شده بودند. حال وقتى او از جنگيدن امتناع ورزيد، آرجونا،وقتى او از جنگيدن امتناع ورزيد، در آن زمان كريشنا او را پند داد كه " وظيفه تو جنگيدن است." اگر چه بطور كلى كشتن اصلا خوب نيست، اما وقتى دشمن وجود دارد، متجاوز، در اين صورت كشتن تجاوزگر گناه نيست. بنابراين دسته ديگر در نبرد كروكشترا، آنها به دسته آرجونا تهاجم كردند. اكنون, بهاگاواد گيتا در حال برپاسازى است. هدف اصلى آموزش آرجونا درباره درك موضوعات روحانى است. بنابرين درك روحانى يعنى اول از همه درك اينكه روح چيست. اگر شما نمى دانيد روح چيست، آنوقت درك روحانى از كجا حاصل خواهد شد؟ مردم بسيار مجدوب بدن شده اند. اين مادى گرايى خوانده مى شود. اما وقتى شما درك كنيد روح چيست و مطابق با آن عمل كنيد، اين روحانيت خوانده مى شود. پس آرجونا از جنگيدن با طرف مقابل امتناع مى ورزيد زيرا او با آنها رابطه بدنى داشت. پس بين آرجونا و كريشنا بحثى در جريان بود، اما اين بحث بر پايه دوستى بود. از اين رو، وقتى آرجونا پى برد كه گفتگوى دوستانه صرفا نمى تواند مشكل را حل كند، او شاگرد وى گرديد. آرجونا به كريشنا تسليم شد، شيشياس ت هام شادهى مام پراپانام ( بهاگاواد گيتا ٢.٧) "كريشنا عزيزم، زمان زياديست كه ما همانند دوست داريم صحبت مى كنيم. اكنون من شاگرد عادى تو هستم. لطفا مرا با تعاليمت نجات بده. چه بايد بكنم؟" بنابرين، وقتى اين مرحله از راه رسيد، كريشنا بدين گونه به آرجونا مشاوره مى دهد: شرى بهاگاوان اوواچا. حال، اينجا اينطور بيان شده.... كى با آرجونا دارد سخن مى گويد؟ مولف بهاگاواد گيتا.... بهاگاواد گيتا توسط كريشنا بيان شد. اين گفتگوى بين كريشنا و آرجونا بود، و توسط وياسادوا به ثبت رسيد و ديرتر به نوشته تحرير در آمد. درست مثل اينكه وقتى ما صحبت مى كنيم ضبط مى شود و بعدا بشكل يك كتاب بچاپ مى رسد. از اين رو در اين كتاب اينگونه بيان مى شود، بهاگاوان اوواچا. وياسادوا نويسنده است. او نمى گويد كه " من مى گويم." او مى گويد، بهاگاوان اوواچا - " و شخصيت اعلاى خداوند فرمود."
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
</div>

Latest revision as of 21:17, 10 October 2018



Lecture on BG 2.1-5 -- Germany, June 16, 1974

بنابراين اين بود گفتگوى بين آرجونا و كريشنا در جنگ كروكشترا. پس موضوع گفتگو اين بود اگر چه جنگ اعلام و علنى شده بود، آرجونا، وقتى واقعأ پيبرد كه " در سمت ديگر اقوام و خويشاوندانم حضور دارند،" چگونه او مى توانست آنها را بكشد؟ كريشنا توصيه كرد كه " هر كس بايد به وظيفه توصيه شده اش عمل كند بدون درنظر گرفتن هرگونه شكست و منفعت شخصى." بر اساس تمدن ودايى، چهار طبقه بندى اجتماعى وجود دارد. در هر كجا در سراسر دنيا اين طبقه بندى وجود دارد. اين موضوع بسيار طبيعى است. درست همانگونه كه ما مى توانيم از مطالعه بدنمان دريابيم، مغز وجود دارد، بازو وجود دارد، شكم وجود دارد، و پا وجود دارد، مشابها، در جامعه نيز مى بايست يك طبقه از انسان باشد كه از آن بايد به عنوان مغز جامعه طلقى كرد، طبقه ديگرى از انسانها نيز مى بايست باشد كه از جامعه در برابر خطرها محافظت كند، طبقه ديگر انسانها مهارت در توليد دانه هاى غذايى و دادن حفاظت به گاوها و تجارت كردن دارد. بنابراين... و آخرين طبقه انسانها، يعنى كسى كه نمى تواند بعنوان مغز عمل كنند، يا در برابر خطر حفاظت دهند ، يا دانه هاى غذايى توليد كنند و يا به گاوهاحفاظت دهند، اين افراد شودرا ناميده مى شوند. همانطور كه شما نميتوانيد اجتناب كنيد، براى كامل ساختن بدنتان، از بخش مغز، بخش بازوان، بخش شكم و بخش راه رفتن يا كار كردن. بنابراين آرجونا متعلق به گروهى از مردم بود كه براى دادن حفاظت به جامعه منظور شده بودند. حال وقتى او از جنگيدن امتناع ورزيد، آرجونا،وقتى او از جنگيدن امتناع ورزيد، در آن زمان كريشنا او را پند داد كه " وظيفه تو جنگيدن است." اگر چه بطور كلى كشتن اصلا خوب نيست، اما وقتى دشمن وجود دارد، متجاوز، در اين صورت كشتن تجاوزگر گناه نيست. بنابراين دسته ديگر در نبرد كروكشترا، آنها به دسته آرجونا تهاجم كردند. اكنون, بهاگاواد گيتا در حال برپاسازى است. هدف اصلى آموزش آرجونا درباره درك موضوعات روحانى است. بنابرين درك روحانى يعنى اول از همه درك اينكه روح چيست. اگر شما نمى دانيد روح چيست، آنوقت درك روحانى از كجا حاصل خواهد شد؟ مردم بسيار مجدوب بدن شده اند. اين مادى گرايى خوانده مى شود. اما وقتى شما درك كنيد روح چيست و مطابق با آن عمل كنيد، اين روحانيت خوانده مى شود. پس آرجونا از جنگيدن با طرف مقابل امتناع مى ورزيد زيرا او با آنها رابطه بدنى داشت. پس بين آرجونا و كريشنا بحثى در جريان بود، اما اين بحث بر پايه دوستى بود. از اين رو، وقتى آرجونا پى برد كه گفتگوى دوستانه صرفا نمى تواند مشكل را حل كند، او شاگرد وى گرديد. آرجونا به كريشنا تسليم شد، شيشياس ت هام شادهى مام پراپانام ( بهاگاواد گيتا ٢.٧) "كريشنا عزيزم، زمان زياديست كه ما همانند دوست داريم صحبت مى كنيم. اكنون من شاگرد عادى تو هستم. لطفا مرا با تعاليمت نجات بده. چه بايد بكنم؟" بنابرين، وقتى اين مرحله از راه رسيد، كريشنا بدين گونه به آرجونا مشاوره مى دهد: شرى بهاگاوان اوواچا. حال، اينجا اينطور بيان شده.... كى با آرجونا دارد سخن مى گويد؟ مولف بهاگاواد گيتا.... بهاگاواد گيتا توسط كريشنا بيان شد. اين گفتگوى بين كريشنا و آرجونا بود، و توسط وياسادوا به ثبت رسيد و ديرتر به نوشته تحرير در آمد. درست مثل اينكه وقتى ما صحبت مى كنيم ضبط مى شود و بعدا بشكل يك كتاب بچاپ مى رسد. از اين رو در اين كتاب اينگونه بيان مى شود، بهاگاوان اوواچا. وياسادوا نويسنده است. او نمى گويد كه " من مى گويم." او مى گويد، بهاگاوان اوواچا - " و شخصيت اعلاى خداوند فرمود."