FA/Prabhupada 0757 - او خدا را فراموش كرده. آگاهى اش را احياء كنيد- اين واقعاً خوب است: Difference between revisions

 
(Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
 
Line 6: Line 6:
[[Category:FA-Quotes - in Australia]]
[[Category:FA-Quotes - in Australia]]
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- BEGIN NAVIGATION BAR -- DO NOT EDIT OR REMOVE -->
{{1080 videos navigation - All Languages|Persian (Farsi)|FA/Prabhupada 0756 - تحصيلات مدرن- هيچ دانش واقعى وجود ندارد|0756|FA/Prabhupada 0758 - به كسى خدمت كنيد كه زندگى اش را وقف كريشنا كرده است|0758}}
<!-- END NAVIGATION BAR -->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div class="center">
<div class="center">
Line 12: Line 15:
----
----
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div style="direction: rtl; text-align: right; margin: 1em;">


<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
{{youtube_right|pOrXpLJrQkg|او خدا را فراموش كرده. آگاهى اش را احياء كنيد- اين واقعاً خوب است <br/>- Prabhupāda 0757}}
{{youtube_left|lcoWrIFvvWQ|او خدا را فراموش كرده. آگاهى اش را احياء كنيد- اين واقعاً خوب است <br/>- Prabhupāda 0757}}
<!-- END VIDEO LINK -->
<!-- END VIDEO LINK -->


<!-- BEGIN AUDIO LINK (from English page -->
<!-- BEGIN AUDIO LINK (from English page -->
<mp3player>File:750515MW-PERTH_clip1.mp3</mp3player>
<mp3player>https://s3.amazonaws.com/vanipedia/clip/750515MW-PERTH_clip1.mp3</mp3player>
<!-- END AUDIO LINK -->
<!-- END AUDIO LINK -->


Line 26: Line 31:


<!-- BEGIN TRANSLATED TEXT (from DotSub) -->
<!-- BEGIN TRANSLATED TEXT (from DotSub) -->
پرابهوپادا: یک داستانی هست: یک مردی کتابی در مورد نگهداری از گاوها نوشته است. "نگهداری گاوها، نگهداری گاوها، نگهداری گاوها." پس یه پیرمردی صداش میکنه، "چه کتابی داری میفروشی؟" چطور از گاوها نگهداری کنیم." "بهتره تو این کتاب رو برای مادرت ببری. اون یاد میگیره چطوری از تو نگهداری کنه." همه میدونند چطور مواظب گاوها باشن، و اون یک کتاب نوشته. "پس بهتره... تو یک گاو رذل هستی. اونو به مادرت بده، و اون از تو مواظبت میکنه، یاد بگیر." این مثل اونه. اگر همه چیز درست باشه، یکی فرض میکنه، "این لذته،" یک کسی... پس فایده کتاب نوشتن چیه؟ همه چیز خوبه. اونها میتونند هر چی رو بخوان انتخاب کنند. "اوه، شما چرا یک موعظه گر بزرگ شدین؟" بذار اونها هر چی رو دوست دارن بپذیرند. پاراماهامسا: امابرای بعضی مردم بدست آوردن چیزی که دوست دارن خیلی سخته. بنابراین ما دوست داریم کمکشون کنیم. ما حس میکنیم بعنوان یک انسان وظیفه داریم کمکشون کنیم. پرابهوپادا: پس این وظیفه اینه که تو بهتره بری پیش مادرت. همش تئوریهای بی معنی. اون هیچ معنی نداره . شروتاکیریتی: اگر همه چیز درست باشه، پس ارشاد کردن من، اونهم درسته. اگر همه چیز خوب باشه، پس ارشادکردن من چه اشکالی داره؟ ارشاد کردن تو درسته، اونوقت، باعث میشه تو یک چیز خوبی رو ارشاد کنی. اما وقتی که همه چیز خوبه، پس اونوقت ارشاد کردن تو چه نیازی داره؟ تو یه چیزی ارشاد میکنی. همونطور که ما ارشاد میکنیم. ما داریم ارشاد میکنیم. این در واقع خوبه برای ، اینکه اون بدونه که کیه، و هدف نهایی از زندگی چیست. این لازمه. ارشاد کردن مادی هیچ ارزشی نداره. اون در چیتانیا چاریتامریتا تایید شده، ei bhāla ei manda, saba manodharma (CC Antya 4.176). "این خوبه؛ این بده،" در حقیقت، اینها همه اختراعات ذهنه. اما خوب واقعی اینه: "او خداوند رو فراموش کرده. آگاهیشو دوباره زنده کن." خوب واقعی اونه. اونوقت اون از این به-اصطلاح خوب و بد و همه چیز نجات پیدا میکنه. باید اینطور باشه. از دید مادی، یه چیزی غذای یک شخصه، و برای یک شخص دیگه زهر. بنابراین هیچ تمایزی وجود نداره -- "این خوبه؛ این بده." مدفوع بوی خیلی، خیلی بدی برا ی شما داره، اما برای خوک غذاست. اینهم مدرک-- "غذای یکنفر، زهر دیگری." پس این فقط زاییده ذهنه، "این خوبه؛ این بده." همه چیز خوبه؛ همه چیز بده -- مادی گرایانه. خوب حقیقی برای اون: اینه که اون هویت روحانی خودشو فراموش کرده؛ اونو برای اون آگاهی زنده کن. خوب حقیقی اینه. (مکث) الان یک کسی یه سطل پر از آب بیاره، و اگه پیشنهاد کنه که، "من باید تو رو خیس کنم،" "نه، نه، نه، اونکار رو نکن." اما تو میفهمی که -- ما داریم میریم -- اردکها، به محض اینکه اونها... بلافاصله می پرند توی آب. پس آب خوبه یا بد؟ اون همش نسبی هست. بنابراین بخودت زحمت نده که این خوبه اون بده. اینها فقط زاییده ذهن ماست.
Prabhupāda: یک داستانی هست: یک مردی کتابی در مورد نگهداری از گاوها نوشته است. "نگهداری گاوها، نگهداری گاوها، نگهداری گاوها." پس یه پیرمردی صداش میکنه، "چه کتابی داری میفروشی؟" چطور از گاوها نگهداری کنیم." "بهتره تو این کتاب رو برای مادرت ببری. اون یاد میگیره چطوری از تو نگهداری کنه." همه میدونند چطور مواظب گاوها باشن، و اون یک کتاب نوشته. "پس بهتره... تو یک گاو رذل هستی. اونو به مادرت بده، و اون از تو مواظبت میکنه، یاد بگیر." این مثل اونه. اگر همه چیز درست باشه، یکی فرض میکنه، "این لذته،" یک کسی... پس فایده کتاب نوشتن چیه؟ همه چیز خوبه. اونها میتونند هر چی رو بخوان انتخاب کنند. "اوه، شما چرا یک موعظه گر بزرگ شدین؟" بذار اونها هر چی رو دوست دارن بپذیرند. پاراماهامسا: امابرای بعضی مردم بدست آوردن چیزی که دوست دارن خیلی سخته. بنابراین ما دوست داریم کمکشون کنیم. ما حس میکنیم بعنوان یک انسان وظیفه داریم کمکشون کنیم. Prabhupāda: پس این وظیفه اینه که تو بهتره بری پیش مادرت. همش تئوریهای بی معنی. اون هیچ معنی نداره . شروتاکیریتی: اگر همه چیز درست باشه، پس ارشاد کردن من، اونهم درسته. اگر همه چیز خوب باشه، پس ارشادکردن من چه اشکالی داره؟ ارشاد کردن تو درسته، اونوقت، باعث میشه تو یک چیز خوبی رو ارشاد کنی. اما وقتی که همه چیز خوبه، پس اونوقت ارشاد کردن تو چه نیازی داره؟ تو یه چیزی ارشاد میکنی. همونطور که ما ارشاد میکنیم. ما داریم ارشاد میکنیم. این در واقع خوبه برای ، اینکه اون بدونه که کیه، و هدف نهایی از زندگی چیست. این لازمه. ارشاد کردن مادی هیچ ارزشی نداره. اون در چیتانیا چاریتامریتا تایید شده، ei bhāla ei manda, saba manodharma (CC Antya 4.176). "این خوبه؛ این بده،" در حقیقت، اینها همه اختراعات ذهنه. اما خوب واقعی اینه: "او خداوند رو فراموش کرده. آگاهیشو دوباره زنده کن." خوب واقعی اونه. اونوقت اون از این به-اصطلاح خوب و بد و همه چیز نجات پیدا میکنه. باید اینطور باشه. از دید مادی، یه چیزی غذای یک شخصه، و برای یک شخص دیگه زهر. بنابراین هیچ تمایزی وجود نداره -- "این خوبه؛ این بده." مدفوع بوی خیلی، خیلی بدی برا ی شما داره، اما برای خوک غذاست. اینهم مدرک-- "غذای یکنفر، زهر دیگری." پس این فقط زاییده ذهنه، "این خوبه؛ این بده." همه چیز خوبه؛ همه چیز بده -- مادی گرایانه. خوب حقیقی برای اون: اینه که اون هویت روحانی خودشو فراموش کرده؛ اونو برای اون آگاهی زنده کن. خوب حقیقی اینه. (مکث) الان یک کسی یه سطل پر از آب بیاره، و اگه پیشنهاد کنه که، "من باید تو رو خیس کنم،" "نه، نه، نه، اونکار رو نکن." اما تو میفهمی که -- ما داریم میریم -- اردکها، به محض اینکه اونها... بلافاصله می پرند توی آب. پس آب خوبه یا بد؟ اون همش نسبی هست. بنابراین بخودت زحمت نده که این خوبه اون بده. اینها فقط زاییده ذهن ماست.
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
</div>

Latest revision as of 22:45, 10 October 2018



750515 - Morning Walk - Perth

Prabhupāda: یک داستانی هست: یک مردی کتابی در مورد نگهداری از گاوها نوشته است. "نگهداری گاوها، نگهداری گاوها، نگهداری گاوها." پس یه پیرمردی صداش میکنه، "چه کتابی داری میفروشی؟" چطور از گاوها نگهداری کنیم." "بهتره تو این کتاب رو برای مادرت ببری. اون یاد میگیره چطوری از تو نگهداری کنه." همه میدونند چطور مواظب گاوها باشن، و اون یک کتاب نوشته. "پس بهتره... تو یک گاو رذل هستی. اونو به مادرت بده، و اون از تو مواظبت میکنه، یاد بگیر." این مثل اونه. اگر همه چیز درست باشه، یکی فرض میکنه، "این لذته،" یک کسی... پس فایده کتاب نوشتن چیه؟ همه چیز خوبه. اونها میتونند هر چی رو بخوان انتخاب کنند. "اوه، شما چرا یک موعظه گر بزرگ شدین؟" بذار اونها هر چی رو دوست دارن بپذیرند. پاراماهامسا: امابرای بعضی مردم بدست آوردن چیزی که دوست دارن خیلی سخته. بنابراین ما دوست داریم کمکشون کنیم. ما حس میکنیم بعنوان یک انسان وظیفه داریم کمکشون کنیم. Prabhupāda: پس این وظیفه اینه که تو بهتره بری پیش مادرت. همش تئوریهای بی معنی. اون هیچ معنی نداره . شروتاکیریتی: اگر همه چیز درست باشه، پس ارشاد کردن من، اونهم درسته. اگر همه چیز خوب باشه، پس ارشادکردن من چه اشکالی داره؟ ارشاد کردن تو درسته، اونوقت، باعث میشه تو یک چیز خوبی رو ارشاد کنی. اما وقتی که همه چیز خوبه، پس اونوقت ارشاد کردن تو چه نیازی داره؟ تو یه چیزی ارشاد میکنی. همونطور که ما ارشاد میکنیم. ما داریم ارشاد میکنیم. این در واقع خوبه برای ، اینکه اون بدونه که کیه، و هدف نهایی از زندگی چیست. این لازمه. ارشاد کردن مادی هیچ ارزشی نداره. اون در چیتانیا چاریتامریتا تایید شده، ei bhāla ei manda, saba manodharma (CC Antya 4.176). "این خوبه؛ این بده،" در حقیقت، اینها همه اختراعات ذهنه. اما خوب واقعی اینه: "او خداوند رو فراموش کرده. آگاهیشو دوباره زنده کن." خوب واقعی اونه. اونوقت اون از این به-اصطلاح خوب و بد و همه چیز نجات پیدا میکنه. باید اینطور باشه. از دید مادی، یه چیزی غذای یک شخصه، و برای یک شخص دیگه زهر. بنابراین هیچ تمایزی وجود نداره -- "این خوبه؛ این بده." مدفوع بوی خیلی، خیلی بدی برا ی شما داره، اما برای خوک غذاست. اینهم مدرک-- "غذای یکنفر، زهر دیگری." پس این فقط زاییده ذهنه، "این خوبه؛ این بده." همه چیز خوبه؛ همه چیز بده -- مادی گرایانه. خوب حقیقی برای اون: اینه که اون هویت روحانی خودشو فراموش کرده؛ اونو برای اون آگاهی زنده کن. خوب حقیقی اینه. (مکث) الان یک کسی یه سطل پر از آب بیاره، و اگه پیشنهاد کنه که، "من باید تو رو خیس کنم،" "نه، نه، نه، اونکار رو نکن." اما تو میفهمی که -- ما داریم میریم -- اردکها، به محض اینکه اونها... بلافاصله می پرند توی آب. پس آب خوبه یا بد؟ اون همش نسبی هست. بنابراین بخودت زحمت نده که این خوبه اون بده. اینها فقط زاییده ذهن ماست.