FA/Prabhupada 0947 - ما استقلال بيكرانى داريم، ولى الان به وسيله ى اين بدن مقيّد شديم: Difference between revisions

(Created page with "<!-- BEGIN CATEGORY LIST --> Category:1080 Persian (Farsi) Pages with Videos Category:Persian (Farsi) Pages - 207 Live Videos Category:Prabhupada 0947 - in all Langu...")
 
(Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
 
Line 7: Line 7:
[[Category:FA-Quotes - in USA]]
[[Category:FA-Quotes - in USA]]
[[Category:FA-Quotes - in USA, New Vrndavana]]
[[Category:FA-Quotes - in USA, New Vrndavana]]
[[Category:Persian (Farsi) Language]]
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- BEGIN NAVIGATION BAR -- DO NOT EDIT OR REMOVE -->
{{1080 videos navigation - All Languages|Persian (Farsi)|FA/Prabhupada 0946 - ما برای این شادی توهمی، از بدنی به بدن دیگر منتقل می شویم|0946|FA/Prabhupada 0948 - اين عصر كالى ناميده مى شود، زمان خيلى خوبى نيست. فقط جنگ و ضديّت|0948}}
<!-- END NAVIGATION BAR -->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div class="center">
<div class="center">
Line 14: Line 18:
----
----
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div style="direction: rtl; text-align: right; margin: 1em;">


<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
{{youtube_right|BfCNj9BLIKE|ما استقلال بيكرانى داريم، ولى الان به وسيله ى اين بدن مقيّد شديم <br/>- Prabhupāda 0947}}
{{youtube_left|YHt0p9QoDnA|ما استقلال بيكرانى داريم، ولى الان به وسيله ى اين بدن مقيّد شديم <br/>- Prabhupāda 0947}}
<!-- END VIDEO LINK -->
<!-- END VIDEO LINK -->


<!-- BEGIN AUDIO LINK (from English page -->
<!-- BEGIN AUDIO LINK (from English page -->
<mp3player>File:720831SP-NEW VRINDABAN_clip3.mp3</mp3player>
<mp3player>https://s3.amazonaws.com/vanipedia/clip/720831SP-NEW_VRINDABAN_clip3.mp3</mp3player>
<!-- END AUDIO LINK -->
<!-- END AUDIO LINK -->


Line 30: Line 36:
ما استقلال بيكرانى داريم، ولى الان به وسيله ى اين بدن مقيّد شديم درست مثل دانشمند هاى مدرن، كه دارند سعى مى كنند به سيّارات ديگه بروند ولى اونها مقيّد ند، نمى تونند برند ما مى تونيم ببينيم. ميليون ها و تريليون ها از سيّارات در مقابل مون هستند- سيّاره ى خورشيد، سيّاره ى ماه، ونوس، مارس گاهى ما آرزو مى كنيم،" چطور مى توانم به آنجا بروم" ولى چون من مقيّدم، مستقل نيستم، نمى تونم برم ولى اساساً چون شما روح جاودانيد، آزاد بوديد كه به هر طريقى حركت كنيد درست مثل نارادامونى. نارادامونى همه جا ميره؛ هر سيّاره اى دوست داره مى تونه بره هنوز يك سيّاره درون اين جهان هست كه سيدها لوكا گفته ميشه اون سيدها لوكا ، ساكنين سيدها لوكا، اونها مى تونند از سيّاره اى به سيّاره ى ديگه بدون هواپيما، پرواز كنند حتى يوگى ها، يوگى ها، هاتا-يوگى، اونهايى كه تمرين كردند، اونها هم مى تونند از جايى به جايى برند يوگى ها، در يك جا مى نشينند و بلافاصله به جاى ديگه منتقل ميشند اونها يك شيرجه در رودخانه اى همين نزديكى مى زنند، و مى تونند در رودخانه اى در هند بيرون بيان اينجا شيرجه مى زنند و اونجا بيرون ميان. اين قدرت هاى يوگايى ست پس ما استقلال بيكرانى داريم، ولى الان به وسيله ى اين بدن مقيّد شديم بنابراين در فرم انسانى حيات، يك شانس هست برگشتن به استقلال اصلى مون به اين كريشناآگاهى گفته ميشه. آزادى وقتى ما بدن روحانى مون رو داريم، بدون اينكه با اين بدن مادّى پوشيده شده باشه... بدن روحانى مون رو درون اين بدن مادّى داريم. خيلى كوچك. اين هويت واقعى منه حالا من با دو نوع بدن مادّى پوشيده شدم يكى بدن لطيف و ديگرى بدن زمخت بدن لطيف از ذهن، شعور و منيّت، منيّت كاذب، درست شده و بدن زمخت از خاك، آب، آتش، هوا و اتر كه با هم تركيب شده ند، اين بدن پس ما دو نوع بدن داريم. و داريم تغيير مى كنيم بطوركلى ما مى تونيم بدن زمخت رو ببينيم، نمى تونيم بدن لطيف رو ببينيم درست مثل اينكه هر كسى مى دونه... من مى دونم كه شما ذهن داريد مى دونم كه شعور داريد. شما مى دونيد كه من ذهن دارم، شعور دارم ولى من نمى تونم ذهن تون رو ببينم، نمى تونم شعورتون رو ببينم نمى تونم تصورات تون رو ببينم نمى تونم افكار تون رو، فكر تون، احساس و خواسته تون رو ببينم. مشابهاً شما هم نمى تونيد ببينيد شما بدن زمخت من رو مى بينيد كه از خاك، آب، آتش، هوا و اتر ساخته شده و من بدن زمخت شما رو مى تونم ببينم بنابراين وقتى اين بدن زمخت تغيير مى كنه و شما حمل ميشيد، توسط بدن لطيف برده ميشيد، به اين مرگ گفته ميشه ما ميگيم،" اوه، پدرم رفته" چطور مى بينيد كه پدرتون رفته؟ بدن اينجا دراز كشيده. ولى در واقع پدرش با بدن لطيف رفته
ما استقلال بيكرانى داريم، ولى الان به وسيله ى اين بدن مقيّد شديم درست مثل دانشمند هاى مدرن، كه دارند سعى مى كنند به سيّارات ديگه بروند ولى اونها مقيّد ند، نمى تونند برند ما مى تونيم ببينيم. ميليون ها و تريليون ها از سيّارات در مقابل مون هستند- سيّاره ى خورشيد، سيّاره ى ماه، ونوس، مارس گاهى ما آرزو مى كنيم،" چطور مى توانم به آنجا بروم" ولى چون من مقيّدم، مستقل نيستم، نمى تونم برم ولى اساساً چون شما روح جاودانيد، آزاد بوديد كه به هر طريقى حركت كنيد درست مثل نارادامونى. نارادامونى همه جا ميره؛ هر سيّاره اى دوست داره مى تونه بره هنوز يك سيّاره درون اين جهان هست كه سيدها لوكا گفته ميشه اون سيدها لوكا ، ساكنين سيدها لوكا، اونها مى تونند از سيّاره اى به سيّاره ى ديگه بدون هواپيما، پرواز كنند حتى يوگى ها، يوگى ها، هاتا-يوگى، اونهايى كه تمرين كردند، اونها هم مى تونند از جايى به جايى برند يوگى ها، در يك جا مى نشينند و بلافاصله به جاى ديگه منتقل ميشند اونها يك شيرجه در رودخانه اى همين نزديكى مى زنند، و مى تونند در رودخانه اى در هند بيرون بيان اينجا شيرجه مى زنند و اونجا بيرون ميان. اين قدرت هاى يوگايى ست پس ما استقلال بيكرانى داريم، ولى الان به وسيله ى اين بدن مقيّد شديم بنابراين در فرم انسانى حيات، يك شانس هست برگشتن به استقلال اصلى مون به اين كريشناآگاهى گفته ميشه. آزادى وقتى ما بدن روحانى مون رو داريم، بدون اينكه با اين بدن مادّى پوشيده شده باشه... بدن روحانى مون رو درون اين بدن مادّى داريم. خيلى كوچك. اين هويت واقعى منه حالا من با دو نوع بدن مادّى پوشيده شدم يكى بدن لطيف و ديگرى بدن زمخت بدن لطيف از ذهن، شعور و منيّت، منيّت كاذب، درست شده و بدن زمخت از خاك، آب، آتش، هوا و اتر كه با هم تركيب شده ند، اين بدن پس ما دو نوع بدن داريم. و داريم تغيير مى كنيم بطوركلى ما مى تونيم بدن زمخت رو ببينيم، نمى تونيم بدن لطيف رو ببينيم درست مثل اينكه هر كسى مى دونه... من مى دونم كه شما ذهن داريد مى دونم كه شعور داريد. شما مى دونيد كه من ذهن دارم، شعور دارم ولى من نمى تونم ذهن تون رو ببينم، نمى تونم شعورتون رو ببينم نمى تونم تصورات تون رو ببينم نمى تونم افكار تون رو، فكر تون، احساس و خواسته تون رو ببينم. مشابهاً شما هم نمى تونيد ببينيد شما بدن زمخت من رو مى بينيد كه از خاك، آب، آتش، هوا و اتر ساخته شده و من بدن زمخت شما رو مى تونم ببينم بنابراين وقتى اين بدن زمخت تغيير مى كنه و شما حمل ميشيد، توسط بدن لطيف برده ميشيد، به اين مرگ گفته ميشه ما ميگيم،" اوه، پدرم رفته" چطور مى بينيد كه پدرتون رفته؟ بدن اينجا دراز كشيده. ولى در واقع پدرش با بدن لطيف رفته
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
</div>

Latest revision as of 23:16, 10 October 2018



720831 - Lecture - New Vrindaban, USA

ما استقلال بيكرانى داريم، ولى الان به وسيله ى اين بدن مقيّد شديم درست مثل دانشمند هاى مدرن، كه دارند سعى مى كنند به سيّارات ديگه بروند ولى اونها مقيّد ند، نمى تونند برند ما مى تونيم ببينيم. ميليون ها و تريليون ها از سيّارات در مقابل مون هستند- سيّاره ى خورشيد، سيّاره ى ماه، ونوس، مارس گاهى ما آرزو مى كنيم،" چطور مى توانم به آنجا بروم" ولى چون من مقيّدم، مستقل نيستم، نمى تونم برم ولى اساساً چون شما روح جاودانيد، آزاد بوديد كه به هر طريقى حركت كنيد درست مثل نارادامونى. نارادامونى همه جا ميره؛ هر سيّاره اى دوست داره مى تونه بره هنوز يك سيّاره درون اين جهان هست كه سيدها لوكا گفته ميشه اون سيدها لوكا ، ساكنين سيدها لوكا، اونها مى تونند از سيّاره اى به سيّاره ى ديگه بدون هواپيما، پرواز كنند حتى يوگى ها، يوگى ها، هاتا-يوگى، اونهايى كه تمرين كردند، اونها هم مى تونند از جايى به جايى برند يوگى ها، در يك جا مى نشينند و بلافاصله به جاى ديگه منتقل ميشند اونها يك شيرجه در رودخانه اى همين نزديكى مى زنند، و مى تونند در رودخانه اى در هند بيرون بيان اينجا شيرجه مى زنند و اونجا بيرون ميان. اين قدرت هاى يوگايى ست پس ما استقلال بيكرانى داريم، ولى الان به وسيله ى اين بدن مقيّد شديم بنابراين در فرم انسانى حيات، يك شانس هست برگشتن به استقلال اصلى مون به اين كريشناآگاهى گفته ميشه. آزادى وقتى ما بدن روحانى مون رو داريم، بدون اينكه با اين بدن مادّى پوشيده شده باشه... بدن روحانى مون رو درون اين بدن مادّى داريم. خيلى كوچك. اين هويت واقعى منه حالا من با دو نوع بدن مادّى پوشيده شدم يكى بدن لطيف و ديگرى بدن زمخت بدن لطيف از ذهن، شعور و منيّت، منيّت كاذب، درست شده و بدن زمخت از خاك، آب، آتش، هوا و اتر كه با هم تركيب شده ند، اين بدن پس ما دو نوع بدن داريم. و داريم تغيير مى كنيم بطوركلى ما مى تونيم بدن زمخت رو ببينيم، نمى تونيم بدن لطيف رو ببينيم درست مثل اينكه هر كسى مى دونه... من مى دونم كه شما ذهن داريد مى دونم كه شعور داريد. شما مى دونيد كه من ذهن دارم، شعور دارم ولى من نمى تونم ذهن تون رو ببينم، نمى تونم شعورتون رو ببينم نمى تونم تصورات تون رو ببينم نمى تونم افكار تون رو، فكر تون، احساس و خواسته تون رو ببينم. مشابهاً شما هم نمى تونيد ببينيد شما بدن زمخت من رو مى بينيد كه از خاك، آب، آتش، هوا و اتر ساخته شده و من بدن زمخت شما رو مى تونم ببينم بنابراين وقتى اين بدن زمخت تغيير مى كنه و شما حمل ميشيد، توسط بدن لطيف برده ميشيد، به اين مرگ گفته ميشه ما ميگيم،" اوه، پدرم رفته" چطور مى بينيد كه پدرتون رفته؟ بدن اينجا دراز كشيده. ولى در واقع پدرش با بدن لطيف رفته