FA/Prabhupada 0217 - دواهوتی، در موقعیت یک زن کامل: Difference between revisions

 
(Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
 
Line 7: Line 7:
[[Category:FA-Quotes - in USA, Hawaii]]
[[Category:FA-Quotes - in USA, Hawaii]]
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- BEGIN NAVIGATION BAR -- DO NOT EDIT OR REMOVE -->
{{1080 videos navigation - All Languages|Persian (Farsi)|FA/Prabhupada 0216 - کریشنا درجه یک است، عابدینش نیز درجه یک هستند|0216|FA/Prabhupada 0218 - پیر روحانی چشم ها را باز می کند|0218}}
<!-- END NAVIGATION BAR -->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div class="center">
<div class="center">
Line 13: Line 16:
----
----
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div style="direction: rtl; text-align: right; margin: 1em;">


<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
{{youtube_right|2FCeUjecrK4|دواهوتی، در موقعیت یک زن کامل -<br />Prabhupāda 0217}}
{{youtube_left|e8zCwSy4lN8|دواهوتی، در موقعیت یک زن کامل -<br />Prabhupāda 0217}}
<!-- END VIDEO LINK -->
<!-- END VIDEO LINK -->


<!-- BEGIN AUDIO LINK -->
<!-- BEGIN AUDIO LINK -->
<mp3player>http://vaniquotes.org/w/images/750601SB.HON_clip.mp3</mp3player>
<mp3player>https://s3.amazonaws.com/vanipedia/clip/750601SB.HON_clip.mp3</mp3player>
<!-- END AUDIO LINK -->
<!-- END AUDIO LINK -->


Line 29: Line 34:
پس این شاهزاده، یعنی دختر مانو، او شروع کرد به خدمت کردن به کارداما مونی. و دریوگا آشراما، یک کلبه روستایی بود، در آن هیچ غذای خوبی ، هیچ خدمتکاری، از این قبیل چیزها نبود. بتدریج خیلی لاغر و ضعیف شد،دختر پادشاه، و بسیار زیبا بود. پس کارداما مونی فکر کرد که "پدرش او را به من داد، و شرایط سلامتی ، و زیبایی او رو به زوال میرود. پس بعنوان یک شوهر، من باید برای او کاری بکنم." بنابراین او با قدرت یوگایی یک شهر هوایی بزرگ بنا کرد. این قدرت یوگایی است. نه 747 .( خنده) آنچنان شهر بزرگی، دارای دریاچه، باغهای زیبا، همراه با خدمتکاران، مکانهای بزرگ، بزرگ، و همه چیز در آسمان شناور بود، و دیدن کرات مختلف را برای او ممکن کرد. به اینترتیب... این موضوع در فصل چهارم آمده، میتوانید آنرا بخوانید. بعنوان یک یوگی از هر نظر او را راضی نمود. و سپس او خواست بچه دار شوند. پس کارداما مونی نه دختر و یک پسر به وجود آورد، با این پیمان که "به محض آنکه بچه دار شدی، آنگاه من به کنار خواهم رفت. من برای تمام عمر با تو زندگی نخواهم کرد ." و او پذیرفت. بعد از گرفتن بچه ها که از میان آنها این کاپیلا یکدانه بود، یک پسر، و او هم هنگامی که بزرگ شد گفت، "مادر عزیزم، پدرم خانه را ترک کرده است. منهم خانه را ترک میکنم. اگر از من راهنمایی هایی میخواهی میتوانی بگیری. پس از آن من خواهم رفت." پس او قبل از رفتن آموزشهایی به مادرش میدهد. حالا، دواهوتی موقعیت یک زن کامل را دارد. او یک پدر خوب، یک شوهر خوب، و یک پسر فوق العاده داشت. پس یک زن در زندگی دارای سه مرحله است. مرد دارای ده مرحله است. این سه مرحله یعنی هنگامی که جوان تر است، باید تحت حفاظت پدرش زندکی کند. درست مانند دواهوتی زمانی که بزرگ شد، وجوان، به پدرش پیشنهاد کرد که "من میخواهم با آن آقای محترم، آن یوگی ازدواج کنم." و پدر هم همین پیشنهاد را کرد. پس، تا زمانی که او ازدواج نکرده بود تحت حفاظت پدرش باقی ماند. و هنگامی که ازدواج کرد با شوهر یوگی خود ماند. و به عنوان یک شاهزاده، دختر پادشاه او دردسرهای بسیار زیادی را متحمل گردید. و اینیوگی، او در یک کلبه بود، بدون غذا، بدون سرپناه، بدون هیچ کدام از این چیزها. او مجبور بود رنج بکشد. او هرگز نگفت که "من دختر پادشاه هستم. من در شرایط وفور زندگی بزرگ شده ام. حالا من شوهری دارم که نمیتواند به من یک آپارتمان زیبا، غذای خوب بدهد. از او طلاق میگیرم." خیر. هرگز این کار را نکرد. این موقعیت او نبود. "بهرحال، شوهر من، هر چه که ممکن است باشد، چون من او را بعنوان همسر خود پذیرفته ام، باید وسیله آرامش او را فراهم کنم، موقعیت او هر چه باشد، هیچ اهمیتی ندارد." این وظیفه یک زن است. اما این آموزش ودایی است. اینروزها، به محض بروز اختلاف، عدم تفاهم - طلاق. یک شوهر دیگر پیدا کن. خیر. او باقی ماند. و سپس بهترین فرزند ، شخصیت متعال خداوند، کاپیلا را بدست آورد. پس اینها سه مرحله بودند. زن باید آرزو کند... اول از همه، هر کسی بواسطه کارمای خود زیر نظر پدری مناسب قرار میگیرد، و سپس یک شوهر مناسب، و آنوقت فرزند خوبی مانند کاپیلادوا بوجود می آورد.
پس این شاهزاده، یعنی دختر مانو، او شروع کرد به خدمت کردن به کارداما مونی. و دریوگا آشراما، یک کلبه روستایی بود، در آن هیچ غذای خوبی ، هیچ خدمتکاری، از این قبیل چیزها نبود. بتدریج خیلی لاغر و ضعیف شد،دختر پادشاه، و بسیار زیبا بود. پس کارداما مونی فکر کرد که "پدرش او را به من داد، و شرایط سلامتی ، و زیبایی او رو به زوال میرود. پس بعنوان یک شوهر، من باید برای او کاری بکنم." بنابراین او با قدرت یوگایی یک شهر هوایی بزرگ بنا کرد. این قدرت یوگایی است. نه 747 .( خنده) آنچنان شهر بزرگی، دارای دریاچه، باغهای زیبا، همراه با خدمتکاران، مکانهای بزرگ، بزرگ، و همه چیز در آسمان شناور بود، و دیدن کرات مختلف را برای او ممکن کرد. به اینترتیب... این موضوع در فصل چهارم آمده، میتوانید آنرا بخوانید. بعنوان یک یوگی از هر نظر او را راضی نمود. و سپس او خواست بچه دار شوند. پس کارداما مونی نه دختر و یک پسر به وجود آورد، با این پیمان که "به محض آنکه بچه دار شدی، آنگاه من به کنار خواهم رفت. من برای تمام عمر با تو زندگی نخواهم کرد ." و او پذیرفت. بعد از گرفتن بچه ها که از میان آنها این کاپیلا یکدانه بود، یک پسر، و او هم هنگامی که بزرگ شد گفت، "مادر عزیزم، پدرم خانه را ترک کرده است. منهم خانه را ترک میکنم. اگر از من راهنمایی هایی میخواهی میتوانی بگیری. پس از آن من خواهم رفت." پس او قبل از رفتن آموزشهایی به مادرش میدهد. حالا، دواهوتی موقعیت یک زن کامل را دارد. او یک پدر خوب، یک شوهر خوب، و یک پسر فوق العاده داشت. پس یک زن در زندگی دارای سه مرحله است. مرد دارای ده مرحله است. این سه مرحله یعنی هنگامی که جوان تر است، باید تحت حفاظت پدرش زندکی کند. درست مانند دواهوتی زمانی که بزرگ شد، وجوان، به پدرش پیشنهاد کرد که "من میخواهم با آن آقای محترم، آن یوگی ازدواج کنم." و پدر هم همین پیشنهاد را کرد. پس، تا زمانی که او ازدواج نکرده بود تحت حفاظت پدرش باقی ماند. و هنگامی که ازدواج کرد با شوهر یوگی خود ماند. و به عنوان یک شاهزاده، دختر پادشاه او دردسرهای بسیار زیادی را متحمل گردید. و اینیوگی، او در یک کلبه بود، بدون غذا، بدون سرپناه، بدون هیچ کدام از این چیزها. او مجبور بود رنج بکشد. او هرگز نگفت که "من دختر پادشاه هستم. من در شرایط وفور زندگی بزرگ شده ام. حالا من شوهری دارم که نمیتواند به من یک آپارتمان زیبا، غذای خوب بدهد. از او طلاق میگیرم." خیر. هرگز این کار را نکرد. این موقعیت او نبود. "بهرحال، شوهر من، هر چه که ممکن است باشد، چون من او را بعنوان همسر خود پذیرفته ام، باید وسیله آرامش او را فراهم کنم، موقعیت او هر چه باشد، هیچ اهمیتی ندارد." این وظیفه یک زن است. اما این آموزش ودایی است. اینروزها، به محض بروز اختلاف، عدم تفاهم - طلاق. یک شوهر دیگر پیدا کن. خیر. او باقی ماند. و سپس بهترین فرزند ، شخصیت متعال خداوند، کاپیلا را بدست آورد. پس اینها سه مرحله بودند. زن باید آرزو کند... اول از همه، هر کسی بواسطه کارمای خود زیر نظر پدری مناسب قرار میگیرد، و سپس یک شوهر مناسب، و آنوقت فرزند خوبی مانند کاپیلادوا بوجود می آورد.
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
</div>

Latest revision as of 21:15, 10 October 2018



Lecture on SB 3.28.1 -- Honolulu, June 1, 1975

پس این شاهزاده، یعنی دختر مانو، او شروع کرد به خدمت کردن به کارداما مونی. و دریوگا آشراما، یک کلبه روستایی بود، در آن هیچ غذای خوبی ، هیچ خدمتکاری، از این قبیل چیزها نبود. بتدریج خیلی لاغر و ضعیف شد،دختر پادشاه، و بسیار زیبا بود. پس کارداما مونی فکر کرد که "پدرش او را به من داد، و شرایط سلامتی ، و زیبایی او رو به زوال میرود. پس بعنوان یک شوهر، من باید برای او کاری بکنم." بنابراین او با قدرت یوگایی یک شهر هوایی بزرگ بنا کرد. این قدرت یوگایی است. نه 747 .( خنده) آنچنان شهر بزرگی، دارای دریاچه، باغهای زیبا، همراه با خدمتکاران، مکانهای بزرگ، بزرگ، و همه چیز در آسمان شناور بود، و دیدن کرات مختلف را برای او ممکن کرد. به اینترتیب... این موضوع در فصل چهارم آمده، میتوانید آنرا بخوانید. بعنوان یک یوگی از هر نظر او را راضی نمود. و سپس او خواست بچه دار شوند. پس کارداما مونی نه دختر و یک پسر به وجود آورد، با این پیمان که "به محض آنکه بچه دار شدی، آنگاه من به کنار خواهم رفت. من برای تمام عمر با تو زندگی نخواهم کرد ." و او پذیرفت. بعد از گرفتن بچه ها که از میان آنها این کاپیلا یکدانه بود، یک پسر، و او هم هنگامی که بزرگ شد گفت، "مادر عزیزم، پدرم خانه را ترک کرده است. منهم خانه را ترک میکنم. اگر از من راهنمایی هایی میخواهی میتوانی بگیری. پس از آن من خواهم رفت." پس او قبل از رفتن آموزشهایی به مادرش میدهد. حالا، دواهوتی موقعیت یک زن کامل را دارد. او یک پدر خوب، یک شوهر خوب، و یک پسر فوق العاده داشت. پس یک زن در زندگی دارای سه مرحله است. مرد دارای ده مرحله است. این سه مرحله یعنی هنگامی که جوان تر است، باید تحت حفاظت پدرش زندکی کند. درست مانند دواهوتی زمانی که بزرگ شد، وجوان، به پدرش پیشنهاد کرد که "من میخواهم با آن آقای محترم، آن یوگی ازدواج کنم." و پدر هم همین پیشنهاد را کرد. پس، تا زمانی که او ازدواج نکرده بود تحت حفاظت پدرش باقی ماند. و هنگامی که ازدواج کرد با شوهر یوگی خود ماند. و به عنوان یک شاهزاده، دختر پادشاه او دردسرهای بسیار زیادی را متحمل گردید. و اینیوگی، او در یک کلبه بود، بدون غذا، بدون سرپناه، بدون هیچ کدام از این چیزها. او مجبور بود رنج بکشد. او هرگز نگفت که "من دختر پادشاه هستم. من در شرایط وفور زندگی بزرگ شده ام. حالا من شوهری دارم که نمیتواند به من یک آپارتمان زیبا، غذای خوب بدهد. از او طلاق میگیرم." خیر. هرگز این کار را نکرد. این موقعیت او نبود. "بهرحال، شوهر من، هر چه که ممکن است باشد، چون من او را بعنوان همسر خود پذیرفته ام، باید وسیله آرامش او را فراهم کنم، موقعیت او هر چه باشد، هیچ اهمیتی ندارد." این وظیفه یک زن است. اما این آموزش ودایی است. اینروزها، به محض بروز اختلاف، عدم تفاهم - طلاق. یک شوهر دیگر پیدا کن. خیر. او باقی ماند. و سپس بهترین فرزند ، شخصیت متعال خداوند، کاپیلا را بدست آورد. پس اینها سه مرحله بودند. زن باید آرزو کند... اول از همه، هر کسی بواسطه کارمای خود زیر نظر پدری مناسب قرار میگیرد، و سپس یک شوهر مناسب، و آنوقت فرزند خوبی مانند کاپیلادوا بوجود می آورد.