FA/Prabhupada 0312 - انسان، حیوان صاحب عقل است

Revision as of 21:30, 10 October 2018 by Vanibot (talk | contribs) (Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
(diff) ← Older revision | Latest revision (diff) | Newer revision → (diff)


Morning Walk -- April 1, 1975, Mayapur

حالا حداقل براى من، اين جنبش كريشناآگاهى ديگه تئورى نيست عمليه. من تمام مشكلات رو ميتونم حل كنم مردم نميخوان هيچ سختى رو تحمل كنن، مردم هيچ رياضتى رو نميخوان بپذيرند. پس شما بايد از بيمارى رنج ببريد اگر شما بيمارى داشته باشى، بايد تحت... سختيش چيه؟ رياضتش كجاست؟‌‌ اگر اونها دارو رو نپذیرند، که درمان نمیشند پس بايد رنج ببرند شخصى كه مريضه و نميخواد دارو مصرف كنه، پس كجاست....؟ بايد درد بكشه. درمان كجاست؟ اونها ميگن ما تنها كسانى هستيم كه مريضيم. اِ؟. ميگن ما فقط هستيم كه بيماريم ميگن، هر كدوم از ما، ما بيماريم، نه اونها. بله شخص كر فكر ميكنه همه كرند به اين معنى كه اونها حتى انسان هم نيستند. حيوانات به اين نتيجه نميرسند كه" چه ما بيمار باشيم، چه شما. بشين. صحبت كن" براى اين هم آماده نيستند پس؟ ما با حيوانات چكار ميتونيم بكنيم؟ اونها ميگن ما قديمى هستيم. نميخوان بيشتر از اين از دست ما ناراحت بشن پس چرا با مشكلات اذيت ميشيد؟ چرا با مشكلات جامعه اذيت ميشيد؟ آزار مى بينيد، ولى نمى تونيد براش راه حلى پيدا كنيد؟ در سرتاسر دنيا، روزنامه ها پر هستند، بسادگى تنش زا شريلا پرابهوپاد، ميتونيد اونها رو عاقل كنيد؟ اگراونها غير معقولند، راهى هست كه اونها رو... اونها عاقل هستند. انسان، هر انسانى، معقوله گفته شده،" انسان، حيوان گوياست" پس وقتى عقلانى بودن وجود نداشته باشه، به اين معنيه كه هنوز حيوانه خوب، ما با حيوانات چيكار ميتونيم بكنيم؟ اين يك حقيقت ساده ست. فقط من اين بدن هستم من در جستجوى شاديم. خوب چرا به دنبال شاديم؟ اگر بسادگى روى اين نكته بحث كنيد، اونوقت مى فهميد كه يك انسان عاقل ست چرا من بدنبال شادى ميگردم؟ جواب چيه؟ اين يك حقيقت ست. هر كسى بدنبال شاديه چرا ما بدنبال شادمانى هستيم؟ جواب چيه؟ چون همه بدبختند، و نميخوان اينطور باشند اين يه راه مخالفه**، تفسير. زيرا طبيعتاً من شادم بله. بطور طبيعى من شادم. و كى خوشحاله، اين بدن يا روح؟ نه، روح. چه كسى شادى رو ميخواد؟ من ميخوام از اين بدن حفاظت كنم- چرا؟ چون من در اين بدنم و اگر از اين بدن خارج بشم، چه كسى بدنبال شادى اين بدن خواهد بود؟ اين دليل عادى، اونها هيچ احساسى ندارند. چرا من در جستجوى شاديم؟ من اين بدن را پوشش ميدم تا سرما رو حس نكنه پس چرا من بدنبال شادى اين بدن از گرما و سرما هستم؟ چون من درميان.. اگر از ميان بدن خارج بشم، اونوقت ديگه جستجويى براى شادى باقى نميمونه حتى اگر پرتش كنى تو خيابون يا در سرماى محض يا گرماى محض قرار بگيره، مهم نيست پس كى بدنبال شاديه؟ اين رو اونها نميدونن براى كى شما اينقدر مشغوليد تا شادى بدست بياريد؟ اين رو اونها نميدونند درست مثل سگها وگربه ها ولى فكر ميكنن كه وقتى براى ذكر كردن نام مقدس ندارند. هوم؟ فلسفه شون اينه كه براى شاد بودن، بايستى تمام روز رو كار كنند هووم. اين فلسفه ى شماست. شما احمقيد، ولى ما درحال كار نيستيم چرا مثال ما رو نمى بينيد؟ ما بسادگى شادمانه زندگى ميكنيم