FA/Prabhupada 0554 - در میان اقیانوس آرام از این دنیای توهمی: Difference between revisions

 
(Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
 
Line 7: Line 7:
[[Category:FA-Quotes - in USA, Los Angeles]]
[[Category:FA-Quotes - in USA, Los Angeles]]
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- BEGIN NAVIGATION BAR -- DO NOT EDIT OR REMOVE -->
{{1080 videos navigation - All Languages|Persian (Farsi)|FA/Prabhupada 0553 - لازم نیست به هیمالیا بروید، در لس آنجلس بمانید|0553|FA/Prabhupada 0555 - خواب بودن در ادراک معنوی|0555}}
<!-- END NAVIGATION BAR -->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div class="center">
<div class="center">
Line 13: Line 16:
----
----
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div style="direction: rtl; text-align: right; margin: 1em;">


<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
{{youtube_right|v7h4ll804Wo|در میان اقیانوس آرام از این دنیای توهمی<br />- Prabhupāda 0554}}
{{youtube_left|5-62Yd7cAns|در میان اقیانوس آرام از این دنیای توهمی<br />- Prabhupāda 0554}}
<!-- END VIDEO LINK -->
<!-- END VIDEO LINK -->


<!-- BEGIN AUDIO LINK (from English page -->
<!-- BEGIN AUDIO LINK (from English page -->
<mp3player>http://vaniquotes.org/w/images/681219-BG_part6_clip.mp3</mp3player>
<mp3player>https://s3.amazonaws.com/vanipedia/clip/681219-BG_part6_clip.mp3</mp3player>
<!-- END AUDIO LINK -->
<!-- END AUDIO LINK -->


Line 29: Line 34:
" همانطور كه يك قايق در آب بوسيله ى يك باد قوى رانده مى شود، همين طور، يكى از حواس كه در آن ذهن متمركز شده، مى تواند شعور يك انسان را با خود ببرد" بله... فرض كنيد كه در اقيانوس آرام، شما در قايق هستيد يا روى يك صندلى زيبا، ولى اگر ظرفيت كنترل را نداشته باشيد، يك موج اقيانوس آرام مى تونه بلافاصله شما رو به ته دريا ببره پس اين نيازه. ما در وسط اقيانوس آرام از اين دنياى توهمى هستيم " سامسارا-سامودرا". به اون" سامودرا" گفته ميشه پس اگر هيچ قدرت كنترلى نداشته باشيم، در هر لحظه قايق ما ميتونه واژگون بشه. بله " بنابراين، اى مسلح نيرومند، كسى كه حواسش نسبت به موضوعات، مهار شده، حتماً از شعور پايداربرخوردار است" بله. حالا، كسى كه حواسش مهار شده... اين زندگى انسانى به معناى مهار كردن حواسه تاپاها. به اين تاپاسيا، رياضت گفته ميشه بر فرض كه من به نوعى ارضاى حواس عادت دارم حالا كريشناآگاه شدم. پير روحانى من يا متون مقدس مى فرمايد،" اين كار رو نكن" پس در شروع، من بعضى ناسازگارى هايى رو ممكنه حس كنم، ولى اگر بتونيد اونهارو تحمل كنيد، تاپاسياست. اون تاپاسياست تاپاسيا يعنى من دارم بعضى ناسازگارى ها رو حس مى كنم، بدنى، ولى دارم تحمل ميكنم اين تاپاسيا گفته ميشه. و اين فرم انسانى حيات براى اين رياضته نه اينكه چون حواس من در طلب لذت بردنه، بايستى بلافاصله تقديم كنم. نه من بايد خودم رو در چنين مسيرى كه حواسم ممكنه طلب كنه، تمرين بدهم، " آقاى عزيز، اين امكانات رو به من بده" ًمن ممكنه بگم، ً نه. نمى تونيد داشته باشيد" اين گوسوامى يا سوامى ناميده ميشه. در حال حاضر، همه، ما هستيم، ما سوامى يا ارباب حواسمون رو ساختيم، و وقتى شما واقعاً ارباب حواس ميشيد، اونوقت سوامى يا گوسوامى هستيد. اين نشانه ى سوامى و گوسوامى ست. به لباس نيست كسى كه قدرت كنترل كردن داره، كسى كه فرمانبر حواس نيست، كسى كه خادم حواس نيست زبان من ديكته ميكنه،" لطفاً من رو به اون رستوران ببر و استيك بخور" اون استيك چيه؟ استيك؟. : استيك. : استيك؟ چه جورى مى نويسند؟. : اِ-س-تِ-ى-ك خوب به هر حال... يا مرغ سوخارى. بله پس زبان به من امر ميكنه. ولى اگر شما بتونيد زبانتون رو كنترل كنيد،" نه. من به تو شيرينى ميدم. اونجا نرو". اونوقت شما ارباب حواس ميشيد. مى بينيد؟ ديگران دارند سعى مى كنند كه" اونجا نرو"، فقط. اين غير ممكنه زبان بايد چيزى زيبا داشته باشه. در غير اينصورت ممكن نيست. ساختگيه اگر زبان، بهش چيزى بسيار بهتر از مرغ سوخارى يا استيك يا اين و اون بديد، توقف ميكنه سياست اينه. روش ما اينه مى تونيم اين رو ارائه بديم، بهش چى ميگن، پنير كبابى با برنج چقدر خوشمزه ست. شخص گوشتخوارى رو فراموش ميكنه پس روش اينه، كريشناآگاهى. تمام حواس بايستى تدارك چيزى روديده باشند نه بطور ساختگى متوقف بشن. امكان نداره. ممكن نيست ديگران فقط دارند سعى ميكنند كه عملكرد حواس رو متوقف كنند. نه. اين ممكن نيست
" همانطور كه يك قايق در آب بوسيله ى يك باد قوى رانده مى شود، همين طور، يكى از حواس كه در آن ذهن متمركز شده، مى تواند شعور يك انسان را با خود ببرد" بله... فرض كنيد كه در اقيانوس آرام، شما در قايق هستيد يا روى يك صندلى زيبا، ولى اگر ظرفيت كنترل را نداشته باشيد، يك موج اقيانوس آرام مى تونه بلافاصله شما رو به ته دريا ببره پس اين نيازه. ما در وسط اقيانوس آرام از اين دنياى توهمى هستيم " سامسارا-سامودرا". به اون" سامودرا" گفته ميشه پس اگر هيچ قدرت كنترلى نداشته باشيم، در هر لحظه قايق ما ميتونه واژگون بشه. بله " بنابراين، اى مسلح نيرومند، كسى كه حواسش نسبت به موضوعات، مهار شده، حتماً از شعور پايداربرخوردار است" بله. حالا، كسى كه حواسش مهار شده... اين زندگى انسانى به معناى مهار كردن حواسه تاپاها. به اين تاپاسيا، رياضت گفته ميشه بر فرض كه من به نوعى ارضاى حواس عادت دارم حالا كريشناآگاه شدم. پير روحانى من يا متون مقدس مى فرمايد،" اين كار رو نكن" پس در شروع، من بعضى ناسازگارى هايى رو ممكنه حس كنم، ولى اگر بتونيد اونهارو تحمل كنيد، تاپاسياست. اون تاپاسياست تاپاسيا يعنى من دارم بعضى ناسازگارى ها رو حس مى كنم، بدنى، ولى دارم تحمل ميكنم اين تاپاسيا گفته ميشه. و اين فرم انسانى حيات براى اين رياضته نه اينكه چون حواس من در طلب لذت بردنه، بايستى بلافاصله تقديم كنم. نه من بايد خودم رو در چنين مسيرى كه حواسم ممكنه طلب كنه، تمرين بدهم، " آقاى عزيز، اين امكانات رو به من بده" ًمن ممكنه بگم، ً نه. نمى تونيد داشته باشيد" اين گوسوامى يا سوامى ناميده ميشه. در حال حاضر، همه، ما هستيم، ما سوامى يا ارباب حواسمون رو ساختيم، و وقتى شما واقعاً ارباب حواس ميشيد، اونوقت سوامى يا گوسوامى هستيد. اين نشانه ى سوامى و گوسوامى ست. به لباس نيست كسى كه قدرت كنترل كردن داره، كسى كه فرمانبر حواس نيست، كسى كه خادم حواس نيست زبان من ديكته ميكنه،" لطفاً من رو به اون رستوران ببر و استيك بخور" اون استيك چيه؟ استيك؟. : استيك. : استيك؟ چه جورى مى نويسند؟. : اِ-س-تِ-ى-ك خوب به هر حال... يا مرغ سوخارى. بله پس زبان به من امر ميكنه. ولى اگر شما بتونيد زبانتون رو كنترل كنيد،" نه. من به تو شيرينى ميدم. اونجا نرو". اونوقت شما ارباب حواس ميشيد. مى بينيد؟ ديگران دارند سعى مى كنند كه" اونجا نرو"، فقط. اين غير ممكنه زبان بايد چيزى زيبا داشته باشه. در غير اينصورت ممكن نيست. ساختگيه اگر زبان، بهش چيزى بسيار بهتر از مرغ سوخارى يا استيك يا اين و اون بديد، توقف ميكنه سياست اينه. روش ما اينه مى تونيم اين رو ارائه بديم، بهش چى ميگن، پنير كبابى با برنج چقدر خوشمزه ست. شخص گوشتخوارى رو فراموش ميكنه پس روش اينه، كريشناآگاهى. تمام حواس بايستى تدارك چيزى روديده باشند نه بطور ساختگى متوقف بشن. امكان نداره. ممكن نيست ديگران فقط دارند سعى ميكنند كه عملكرد حواس رو متوقف كنند. نه. اين ممكن نيست
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
</div>

Latest revision as of 22:11, 10 October 2018



Lecture on BG 2.62-72 -- Los Angeles, December 19, 1968

" همانطور كه يك قايق در آب بوسيله ى يك باد قوى رانده مى شود، همين طور، يكى از حواس كه در آن ذهن متمركز شده، مى تواند شعور يك انسان را با خود ببرد" بله... فرض كنيد كه در اقيانوس آرام، شما در قايق هستيد يا روى يك صندلى زيبا، ولى اگر ظرفيت كنترل را نداشته باشيد، يك موج اقيانوس آرام مى تونه بلافاصله شما رو به ته دريا ببره پس اين نيازه. ما در وسط اقيانوس آرام از اين دنياى توهمى هستيم " سامسارا-سامودرا". به اون" سامودرا" گفته ميشه پس اگر هيچ قدرت كنترلى نداشته باشيم، در هر لحظه قايق ما ميتونه واژگون بشه. بله " بنابراين، اى مسلح نيرومند، كسى كه حواسش نسبت به موضوعات، مهار شده، حتماً از شعور پايداربرخوردار است" بله. حالا، كسى كه حواسش مهار شده... اين زندگى انسانى به معناى مهار كردن حواسه تاپاها. به اين تاپاسيا، رياضت گفته ميشه بر فرض كه من به نوعى ارضاى حواس عادت دارم حالا كريشناآگاه شدم. پير روحانى من يا متون مقدس مى فرمايد،" اين كار رو نكن" پس در شروع، من بعضى ناسازگارى هايى رو ممكنه حس كنم، ولى اگر بتونيد اونهارو تحمل كنيد، تاپاسياست. اون تاپاسياست تاپاسيا يعنى من دارم بعضى ناسازگارى ها رو حس مى كنم، بدنى، ولى دارم تحمل ميكنم اين تاپاسيا گفته ميشه. و اين فرم انسانى حيات براى اين رياضته نه اينكه چون حواس من در طلب لذت بردنه، بايستى بلافاصله تقديم كنم. نه من بايد خودم رو در چنين مسيرى كه حواسم ممكنه طلب كنه، تمرين بدهم، " آقاى عزيز، اين امكانات رو به من بده" ًمن ممكنه بگم، ً نه. نمى تونيد داشته باشيد" اين گوسوامى يا سوامى ناميده ميشه. در حال حاضر، همه، ما هستيم، ما سوامى يا ارباب حواسمون رو ساختيم، و وقتى شما واقعاً ارباب حواس ميشيد، اونوقت سوامى يا گوسوامى هستيد. اين نشانه ى سوامى و گوسوامى ست. به لباس نيست كسى كه قدرت كنترل كردن داره، كسى كه فرمانبر حواس نيست، كسى كه خادم حواس نيست زبان من ديكته ميكنه،" لطفاً من رو به اون رستوران ببر و استيك بخور" اون استيك چيه؟ استيك؟. : استيك. : استيك؟ چه جورى مى نويسند؟. : اِ-س-تِ-ى-ك خوب به هر حال... يا مرغ سوخارى. بله پس زبان به من امر ميكنه. ولى اگر شما بتونيد زبانتون رو كنترل كنيد،" نه. من به تو شيرينى ميدم. اونجا نرو". اونوقت شما ارباب حواس ميشيد. مى بينيد؟ ديگران دارند سعى مى كنند كه" اونجا نرو"، فقط. اين غير ممكنه زبان بايد چيزى زيبا داشته باشه. در غير اينصورت ممكن نيست. ساختگيه اگر زبان، بهش چيزى بسيار بهتر از مرغ سوخارى يا استيك يا اين و اون بديد، توقف ميكنه سياست اينه. روش ما اينه مى تونيم اين رو ارائه بديم، بهش چى ميگن، پنير كبابى با برنج چقدر خوشمزه ست. شخص گوشتخوارى رو فراموش ميكنه پس روش اينه، كريشناآگاهى. تمام حواس بايستى تدارك چيزى روديده باشند نه بطور ساختگى متوقف بشن. امكان نداره. ممكن نيست ديگران فقط دارند سعى ميكنند كه عملكرد حواس رو متوقف كنند. نه. اين ممكن نيست