FA/Prabhupada 0615 - زندگی کریشنا آگاهی شما، کار کردن با عشق و شوق برای کریشنا ست: Difference between revisions

 
(Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
 
Line 6: Line 6:
[[Category:FA-Quotes - in United Kingdom]]
[[Category:FA-Quotes - in United Kingdom]]
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- BEGIN NAVIGATION BAR -- DO NOT EDIT OR REMOVE -->
{{1080 videos navigation - All Languages|Persian (Farsi)|FA/Prabhupada 0614 - باید بسیار مواظب باشیم، فرو افتادن یک فاصله ی میلیونها ساله است|0614|FA/Prabhupada 0616 - تقسیم بندی طبیعی یعنی برهمانا، کشاتریا، وایشیا و شودرا،|0616}}
<!-- END NAVIGATION BAR -->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div class="center">
<div class="center">
Line 12: Line 15:
----
----
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div style="direction: rtl; text-align: right; margin: 1em;">


<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
{{youtube_right|V3jDVTzgZDY|زندگی کریشنا آگاهی شما، کار کردن با عشق و شوق برای کریشنا ست<br />- Prabhupāda 0615}}
{{youtube_left|Gtbxr83d2Qg|زندگی کریشنا آگاهی شما، کار کردن با عشق و شوق برای کریشنا ست<br />- Prabhupāda 0615}}
<!-- END VIDEO LINK -->
<!-- END VIDEO LINK -->


<!-- BEGIN AUDIO LINK (from English page -->
<!-- BEGIN AUDIO LINK (from English page -->
<mp3player>http://vaniquotes.org/w/images/730723BG.LON_clip.mp3</mp3player>
<mp3player>https://s3.amazonaws.com/vanipedia/clip/730723BG.LON_clip.mp3</mp3player>
<!-- END AUDIO LINK -->
<!-- END AUDIO LINK -->


Line 28: Line 33:
ماياوادى ها، دونوع ماياوادى وجود داره، بى هويت گراها و پوچ گراها اونها همه ماياوادى ند فلسفه ى اونها تا اينجا خوبه، چون يك انسان نادان نمى تونه بيشتر از اين بفهمه اگر به يك آدم نادان گفته بشه كه زندگى بهترى در دنياى روحانى وجود داره، براى خادم خداوند شدن، كريشنا، اونها فكر مى كنند، " من خادم اين دنياى مادى شدم. خيلى رنج بردم. دوباره خادم كريشنا؟" " اوه..." اونها ميلرزند،" اوه، نه، نه. اين خوب نيست. خوب نيست" به محض اينكه راجع به خدمت ميشنوند، درباره ى اين خدمت فكر مى كنند، اين خدمت بيهوده اونها نمى تونند فكر كنند كه خدمت هست، ولى فقط آناندا وجود داره شخص هنوز مشتاق تره كه به كريشنا خدمت كنه. اين دنياى روحانيه. اونها اين رو نمى تونند بفهمند پس اين" نيرويشِشاوادى"، بى هويت گراها، اينطورى فكر مى كنند درست مثل يك مرد بيمار خوابيده روى تخت، كه اگر مطلع بشه " وقتى معالجه شدى، مى تونى خوب بخورى، قادر هستى راه برى"، فكر ميكنه كه" دوباره راه رفتن؟ دوباره خوردن؟" چون اون به خوردن داروهاى تلخ عادت كرده و" ساگودانا"، نه خيلى خوشمزه، و چيزهاى بسيار زيادى، خارج شدن ادرار و مدفوع، فعاليتهايى روى تخت پس به محض اينكه اونها مطلع ميشند كه" بعد از معالجه شدن باز هم خوردن و خارج كردن ادرار و مدفوع هست، ولى اون خيلى خوشمزه ست"، نمى تونه بفهمه. ميگه،" يك چيزى شبيه اينه" پس بى هويت گرايان ماياوادى، نمى تونند بفهمند كه خدمت به كريشنا فقط لذت و پر از بركته اونها درك نمى كنند. بنابراين اونها بى هويت گرا ميشند:" نه. حقيقت مطلق نميتونه شخص باشه" اون وجه ديگه اى از فلسفه ى بوداست. بى هويتى يعنى صفر. اون هم صِفره پس فلسفه ى بوديست، اونها هم هدف نهايى رو صفر كردند، و اين ماياوادى ها، هم هدف نهايى رو... نمى فهمند كه زندگى وجود داره، زندگى پربركت، توسط خدمت به كريشنا بنابراين، آرجونا اينجا در حال بازى كردن شبيه يك انسان عادّيه پس او به كريشنا ميگه،" تو مى خواستى من بجنگم، براى خوشحال شدن، براى گرفتن پادشاهى، ولى با كشتن مردان خودم؟ اوه،' نيميتانى ويپاريتانى'. تو مرا منحرف مى نمايى". " نيميتانى چا پاشيامى ويپاريتانى" " من با كشتن مردان خودم خوشحال نخواهم بود. امكان ندارد. چطور مرا وادار ميكنى؟" پس او مى گويد:" نه، نه" " من نمى توانم اينجا بايستم. بگذار به عقب برگردم. ارابه ى مرا به عقب برگردان. من اينجا نخواهم ماند" " من گيج شده ام. حالا متحير هستم" پس موقعيت اينه، دنياى مادى. ما هميشه در مشكل هستيم، معما، و وقتى چيز بهترى به شخص ماديگرا پيشنهاد ميشه، كه " به كريشناآگاهى رو كنيد، خوشحال خواهيد شد". او" نيميتانى ويپاريتانى" رو مى بينه، درست برعكس چطورى با اين كريشناآگاهى من خوشحال ميشم؟ خانواده م مسئله داره يا من مشكلات زيادى دارم. چه كمكى اين كريشناآگاهى به من ميكنه؟" اين موقعيت مادّى حياته بنابراين به زمان نياز داره، كمى زمان براى فهميدن اين بهاگاوادگيتاست. همون آرجونا، الان درحال پيدا كردنه،" نيميتانى چا ويپاريتانى" وقتى او بهاگاوادگيتا رو درك كنه، ميگه،"'بله، كريشنا، هر چيزى كه ميگويى درست است. درست است" چون بعد از آموزش دادن به آرجونا، كريشنا از او سؤال ميكنه،" حالا چكار مى خواهى بكنى؟" چون كريشنا زور نميگه. كريشنا ميگه كه" به من تسليم شو" زور نمى كنه كه" بايد به من تسليم شوى. من خدا هستم. تو جزء و ذره ى من هستى" نه، خداوند هرگز اين رو نميگه. چون او به شما كمى استقلال داده، بهش كارى نداره در غير اينصورت چه تفاوتى بين يك سنگ و موجودزنده هست؟ يك موجود زنده بايد استقلال داشته باشه، اگر چه خيلى كم، يك ذره به اون كريشنا كارى نداره. هرگز كارى نداره شما بايد موافق باشيد،" بله، كريشنا من تسليم تو خواهم شد بله. اين براى نفع من است" اين كريشناآگاهيه شما بايد پيشتازانه موافق باشيد، نه مبتذل يا مكانيكى " پير روحانى اينطور مى فرمايد. بسيار خوب بگذار من انجامش دهم". نه شما بايد خيلى قشنگ بفهميد همونطور كه در بهاگاوادگيتا، فصل ١٠، آيه ى ١٠، آمده." پريتى"، با عشق وقتى كار ميكنيد، وقتى براى كريشنا با عشق و اشتياق كار ميكنيد، اين زندكى كريشناآگاهى شماست اگر فكر كنيد كه" اين مبتذله، مشكل سازه، ولى چكار ميتونم بكنم؟ اين مردم از من ميخواهند كه انجامش بدم. بايد اينكاررو بكنم". اين كريشناآگاهى نيست شما بايد اينكار رو داوطلبانه و با لذت زياد انجام بديد. اونوقت ميفهميد Utsāhān niścayād dhairyāt tat-tat-karma-pravartanāt, sato vṛtteḥ sādhu-saṅge ṣaḍbhir bhaktiḥ prasidhyati. در " اوپادشآمريتا"ى ما كشف مى كنيد. هميشه بايد مشتاق باشيد،" اوتساهات" " دهايريات"، با تمرين " نيشجايات" يعنى با اطمينان " وقتى من در كار كريشنا، فعاليتهاى كريشنا مشغولم، حتماً كريشنا من رو به خانه خواهد برد،..." و كريشنا درفصل ١٨ گيتا، آيه ى ٦٥ ميفرمايد: " من تو را باز خواهم گرداند". اين نوشته شده. كريشنا دروغگو نيست پس ما بايد با اشتياق كار كنيم فقط... نه "ويپاريتانى". اين در انتها توسط آرجونا پذيرفته شد كريشنا باو ميگه،' آرجوناى عزيزم، حالا تصميم تو چيست؟" آرجونا جواب ميده،" بله" "حالا تمام توهمات من از بين رفته". فقط همين. خيلى ممنونم. هاره كريشنا
ماياوادى ها، دونوع ماياوادى وجود داره، بى هويت گراها و پوچ گراها اونها همه ماياوادى ند فلسفه ى اونها تا اينجا خوبه، چون يك انسان نادان نمى تونه بيشتر از اين بفهمه اگر به يك آدم نادان گفته بشه كه زندگى بهترى در دنياى روحانى وجود داره، براى خادم خداوند شدن، كريشنا، اونها فكر مى كنند، " من خادم اين دنياى مادى شدم. خيلى رنج بردم. دوباره خادم كريشنا؟" " اوه..." اونها ميلرزند،" اوه، نه، نه. اين خوب نيست. خوب نيست" به محض اينكه راجع به خدمت ميشنوند، درباره ى اين خدمت فكر مى كنند، اين خدمت بيهوده اونها نمى تونند فكر كنند كه خدمت هست، ولى فقط آناندا وجود داره شخص هنوز مشتاق تره كه به كريشنا خدمت كنه. اين دنياى روحانيه. اونها اين رو نمى تونند بفهمند پس اين" نيرويشِشاوادى"، بى هويت گراها، اينطورى فكر مى كنند درست مثل يك مرد بيمار خوابيده روى تخت، كه اگر مطلع بشه " وقتى معالجه شدى، مى تونى خوب بخورى، قادر هستى راه برى"، فكر ميكنه كه" دوباره راه رفتن؟ دوباره خوردن؟" چون اون به خوردن داروهاى تلخ عادت كرده و" ساگودانا"، نه خيلى خوشمزه، و چيزهاى بسيار زيادى، خارج شدن ادرار و مدفوع، فعاليتهايى روى تخت پس به محض اينكه اونها مطلع ميشند كه" بعد از معالجه شدن باز هم خوردن و خارج كردن ادرار و مدفوع هست، ولى اون خيلى خوشمزه ست"، نمى تونه بفهمه. ميگه،" يك چيزى شبيه اينه" پس بى هويت گرايان ماياوادى، نمى تونند بفهمند كه خدمت به كريشنا فقط لذت و پر از بركته اونها درك نمى كنند. بنابراين اونها بى هويت گرا ميشند:" نه. حقيقت مطلق نميتونه شخص باشه" اون وجه ديگه اى از فلسفه ى بوداست. بى هويتى يعنى صفر. اون هم صِفره پس فلسفه ى بوديست، اونها هم هدف نهايى رو صفر كردند، و اين ماياوادى ها، هم هدف نهايى رو... نمى فهمند كه زندگى وجود داره، زندگى پربركت، توسط خدمت به كريشنا بنابراين، آرجونا اينجا در حال بازى كردن شبيه يك انسان عادّيه پس او به كريشنا ميگه،" تو مى خواستى من بجنگم، براى خوشحال شدن، براى گرفتن پادشاهى، ولى با كشتن مردان خودم؟ اوه،' نيميتانى ويپاريتانى'. تو مرا منحرف مى نمايى". " نيميتانى چا پاشيامى ويپاريتانى" " من با كشتن مردان خودم خوشحال نخواهم بود. امكان ندارد. چطور مرا وادار ميكنى؟" پس او مى گويد:" نه، نه" " من نمى توانم اينجا بايستم. بگذار به عقب برگردم. ارابه ى مرا به عقب برگردان. من اينجا نخواهم ماند" " من گيج شده ام. حالا متحير هستم" پس موقعيت اينه، دنياى مادى. ما هميشه در مشكل هستيم، معما، و وقتى چيز بهترى به شخص ماديگرا پيشنهاد ميشه، كه " به كريشناآگاهى رو كنيد، خوشحال خواهيد شد". او" نيميتانى ويپاريتانى" رو مى بينه، درست برعكس چطورى با اين كريشناآگاهى من خوشحال ميشم؟ خانواده م مسئله داره يا من مشكلات زيادى دارم. چه كمكى اين كريشناآگاهى به من ميكنه؟" اين موقعيت مادّى حياته بنابراين به زمان نياز داره، كمى زمان براى فهميدن اين بهاگاوادگيتاست. همون آرجونا، الان درحال پيدا كردنه،" نيميتانى چا ويپاريتانى" وقتى او بهاگاوادگيتا رو درك كنه، ميگه،"'بله، كريشنا، هر چيزى كه ميگويى درست است. درست است" چون بعد از آموزش دادن به آرجونا، كريشنا از او سؤال ميكنه،" حالا چكار مى خواهى بكنى؟" چون كريشنا زور نميگه. كريشنا ميگه كه" به من تسليم شو" زور نمى كنه كه" بايد به من تسليم شوى. من خدا هستم. تو جزء و ذره ى من هستى" نه، خداوند هرگز اين رو نميگه. چون او به شما كمى استقلال داده، بهش كارى نداره در غير اينصورت چه تفاوتى بين يك سنگ و موجودزنده هست؟ يك موجود زنده بايد استقلال داشته باشه، اگر چه خيلى كم، يك ذره به اون كريشنا كارى نداره. هرگز كارى نداره شما بايد موافق باشيد،" بله، كريشنا من تسليم تو خواهم شد بله. اين براى نفع من است" اين كريشناآگاهيه شما بايد پيشتازانه موافق باشيد، نه مبتذل يا مكانيكى " پير روحانى اينطور مى فرمايد. بسيار خوب بگذار من انجامش دهم". نه شما بايد خيلى قشنگ بفهميد همونطور كه در بهاگاوادگيتا، فصل ١٠، آيه ى ١٠، آمده." پريتى"، با عشق وقتى كار ميكنيد، وقتى براى كريشنا با عشق و اشتياق كار ميكنيد، اين زندكى كريشناآگاهى شماست اگر فكر كنيد كه" اين مبتذله، مشكل سازه، ولى چكار ميتونم بكنم؟ اين مردم از من ميخواهند كه انجامش بدم. بايد اينكاررو بكنم". اين كريشناآگاهى نيست شما بايد اينكار رو داوطلبانه و با لذت زياد انجام بديد. اونوقت ميفهميد Utsāhān niścayād dhairyāt tat-tat-karma-pravartanāt, sato vṛtteḥ sādhu-saṅge ṣaḍbhir bhaktiḥ prasidhyati. در " اوپادشآمريتا"ى ما كشف مى كنيد. هميشه بايد مشتاق باشيد،" اوتساهات" " دهايريات"، با تمرين " نيشجايات" يعنى با اطمينان " وقتى من در كار كريشنا، فعاليتهاى كريشنا مشغولم، حتماً كريشنا من رو به خانه خواهد برد،..." و كريشنا درفصل ١٨ گيتا، آيه ى ٦٥ ميفرمايد: " من تو را باز خواهم گرداند". اين نوشته شده. كريشنا دروغگو نيست پس ما بايد با اشتياق كار كنيم فقط... نه "ويپاريتانى". اين در انتها توسط آرجونا پذيرفته شد كريشنا باو ميگه،' آرجوناى عزيزم، حالا تصميم تو چيست؟" آرجونا جواب ميده،" بله" "حالا تمام توهمات من از بين رفته". فقط همين. خيلى ممنونم. هاره كريشنا
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
</div>

Latest revision as of 22:21, 10 October 2018



Lecture on BG 1.30 -- London, July 23, 1973

ماياوادى ها، دونوع ماياوادى وجود داره، بى هويت گراها و پوچ گراها اونها همه ماياوادى ند فلسفه ى اونها تا اينجا خوبه، چون يك انسان نادان نمى تونه بيشتر از اين بفهمه اگر به يك آدم نادان گفته بشه كه زندگى بهترى در دنياى روحانى وجود داره، براى خادم خداوند شدن، كريشنا، اونها فكر مى كنند، " من خادم اين دنياى مادى شدم. خيلى رنج بردم. دوباره خادم كريشنا؟" " اوه..." اونها ميلرزند،" اوه، نه، نه. اين خوب نيست. خوب نيست" به محض اينكه راجع به خدمت ميشنوند، درباره ى اين خدمت فكر مى كنند، اين خدمت بيهوده اونها نمى تونند فكر كنند كه خدمت هست، ولى فقط آناندا وجود داره شخص هنوز مشتاق تره كه به كريشنا خدمت كنه. اين دنياى روحانيه. اونها اين رو نمى تونند بفهمند پس اين" نيرويشِشاوادى"، بى هويت گراها، اينطورى فكر مى كنند درست مثل يك مرد بيمار خوابيده روى تخت، كه اگر مطلع بشه " وقتى معالجه شدى، مى تونى خوب بخورى، قادر هستى راه برى"، فكر ميكنه كه" دوباره راه رفتن؟ دوباره خوردن؟" چون اون به خوردن داروهاى تلخ عادت كرده و" ساگودانا"، نه خيلى خوشمزه، و چيزهاى بسيار زيادى، خارج شدن ادرار و مدفوع، فعاليتهايى روى تخت پس به محض اينكه اونها مطلع ميشند كه" بعد از معالجه شدن باز هم خوردن و خارج كردن ادرار و مدفوع هست، ولى اون خيلى خوشمزه ست"، نمى تونه بفهمه. ميگه،" يك چيزى شبيه اينه" پس بى هويت گرايان ماياوادى، نمى تونند بفهمند كه خدمت به كريشنا فقط لذت و پر از بركته اونها درك نمى كنند. بنابراين اونها بى هويت گرا ميشند:" نه. حقيقت مطلق نميتونه شخص باشه" اون وجه ديگه اى از فلسفه ى بوداست. بى هويتى يعنى صفر. اون هم صِفره پس فلسفه ى بوديست، اونها هم هدف نهايى رو صفر كردند، و اين ماياوادى ها، هم هدف نهايى رو... نمى فهمند كه زندگى وجود داره، زندگى پربركت، توسط خدمت به كريشنا بنابراين، آرجونا اينجا در حال بازى كردن شبيه يك انسان عادّيه پس او به كريشنا ميگه،" تو مى خواستى من بجنگم، براى خوشحال شدن، براى گرفتن پادشاهى، ولى با كشتن مردان خودم؟ اوه،' نيميتانى ويپاريتانى'. تو مرا منحرف مى نمايى". " نيميتانى چا پاشيامى ويپاريتانى" " من با كشتن مردان خودم خوشحال نخواهم بود. امكان ندارد. چطور مرا وادار ميكنى؟" پس او مى گويد:" نه، نه" " من نمى توانم اينجا بايستم. بگذار به عقب برگردم. ارابه ى مرا به عقب برگردان. من اينجا نخواهم ماند" " من گيج شده ام. حالا متحير هستم" پس موقعيت اينه، دنياى مادى. ما هميشه در مشكل هستيم، معما، و وقتى چيز بهترى به شخص ماديگرا پيشنهاد ميشه، كه " به كريشناآگاهى رو كنيد، خوشحال خواهيد شد". او" نيميتانى ويپاريتانى" رو مى بينه، درست برعكس چطورى با اين كريشناآگاهى من خوشحال ميشم؟ خانواده م مسئله داره يا من مشكلات زيادى دارم. چه كمكى اين كريشناآگاهى به من ميكنه؟" اين موقعيت مادّى حياته بنابراين به زمان نياز داره، كمى زمان براى فهميدن اين بهاگاوادگيتاست. همون آرجونا، الان درحال پيدا كردنه،" نيميتانى چا ويپاريتانى" وقتى او بهاگاوادگيتا رو درك كنه، ميگه،"'بله، كريشنا، هر چيزى كه ميگويى درست است. درست است" چون بعد از آموزش دادن به آرجونا، كريشنا از او سؤال ميكنه،" حالا چكار مى خواهى بكنى؟" چون كريشنا زور نميگه. كريشنا ميگه كه" به من تسليم شو" زور نمى كنه كه" بايد به من تسليم شوى. من خدا هستم. تو جزء و ذره ى من هستى" نه، خداوند هرگز اين رو نميگه. چون او به شما كمى استقلال داده، بهش كارى نداره در غير اينصورت چه تفاوتى بين يك سنگ و موجودزنده هست؟ يك موجود زنده بايد استقلال داشته باشه، اگر چه خيلى كم، يك ذره به اون كريشنا كارى نداره. هرگز كارى نداره شما بايد موافق باشيد،" بله، كريشنا من تسليم تو خواهم شد بله. اين براى نفع من است" اين كريشناآگاهيه شما بايد پيشتازانه موافق باشيد، نه مبتذل يا مكانيكى " پير روحانى اينطور مى فرمايد. بسيار خوب بگذار من انجامش دهم". نه شما بايد خيلى قشنگ بفهميد همونطور كه در بهاگاوادگيتا، فصل ١٠، آيه ى ١٠، آمده." پريتى"، با عشق وقتى كار ميكنيد، وقتى براى كريشنا با عشق و اشتياق كار ميكنيد، اين زندكى كريشناآگاهى شماست اگر فكر كنيد كه" اين مبتذله، مشكل سازه، ولى چكار ميتونم بكنم؟ اين مردم از من ميخواهند كه انجامش بدم. بايد اينكاررو بكنم". اين كريشناآگاهى نيست شما بايد اينكار رو داوطلبانه و با لذت زياد انجام بديد. اونوقت ميفهميد Utsāhān niścayād dhairyāt tat-tat-karma-pravartanāt, sato vṛtteḥ sādhu-saṅge ṣaḍbhir bhaktiḥ prasidhyati. در " اوپادشآمريتا"ى ما كشف مى كنيد. هميشه بايد مشتاق باشيد،" اوتساهات" " دهايريات"، با تمرين " نيشجايات" يعنى با اطمينان " وقتى من در كار كريشنا، فعاليتهاى كريشنا مشغولم، حتماً كريشنا من رو به خانه خواهد برد،..." و كريشنا درفصل ١٨ گيتا، آيه ى ٦٥ ميفرمايد: " من تو را باز خواهم گرداند". اين نوشته شده. كريشنا دروغگو نيست پس ما بايد با اشتياق كار كنيم فقط... نه "ويپاريتانى". اين در انتها توسط آرجونا پذيرفته شد كريشنا باو ميگه،' آرجوناى عزيزم، حالا تصميم تو چيست؟" آرجونا جواب ميده،" بله" "حالا تمام توهمات من از بين رفته". فقط همين. خيلى ممنونم. هاره كريشنا