FA/Prabhupada 0956 - سگ هرگز به توله ی خود نمی گوید، " برو مدرسه" نه. آنها سگ هستند: Difference between revisions

(Created page with "<!-- BEGIN CATEGORY LIST --> Category:1080 Persian (Farsi) Pages with Videos Category:Persian (Farsi) Pages - 207 Live Videos Category:Prabhupada 0956 - in all Langu...")
 
(Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
 
Line 7: Line 7:
[[Category:FA-Quotes - in USA]]
[[Category:FA-Quotes - in USA]]
[[Category:FA-Quotes - in USA, Los Angeles]]
[[Category:FA-Quotes - in USA, Los Angeles]]
[[Category:Persian (Farsi) Language]]
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- END CATEGORY LIST -->
<!-- BEGIN NAVIGATION BAR -- DO NOT EDIT OR REMOVE -->
{{1080 videos navigation - All Languages|Persian (Farsi)|FA/Prabhupada 0955 - اکثریت موجودات زنده، در دنیای روحانی هستند. تنها عده ی کمی فرو افتاده اند|0955|FA/Prabhupada 0957 - حضرت محمد می گوید که او خادم خداوند است. حضرت مسیح می گوید که او پسر خداوند است|0957}}
<!-- END NAVIGATION BAR -->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- BEGIN ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div class="center">
<div class="center">
Line 14: Line 18:
----
----
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<!-- END ORIGINAL VANIQUOTES PAGE LINK-->
<div style="direction: rtl; text-align: right; margin: 1em;">


<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
<!-- BEGIN VIDEO LINK -->
{{youtube_right|ZI8NBTdoMwM|The Dog's Father Will Never Ask the Dog Child, Go to School. No. They are Dogs - Prabhupāda 0956}}
{{youtube_left|y7gOYvTlLLU|سگ هرگز به توله ی خود نمی گوید، " برو مدرسه"  نه. آنها سگ هستند<br />- Prabhupāda 0956}}
<!-- END VIDEO LINK -->
<!-- END VIDEO LINK -->


<!-- BEGIN AUDIO LINK -->
<!-- BEGIN AUDIO LINK -->
<mp3player>File:750623R1-LOS ANGELES_clip6.mp3</mp3player>
<mp3player>https://s3.amazonaws.com/vanipedia/clip/750623R1-LOS_ANGELES_clip6.mp3</mp3player>
<!-- END AUDIO LINK -->
<!-- END AUDIO LINK -->


Line 28: Line 34:


<!-- BEGIN TRANSLATED TEXT -->
<!-- BEGIN TRANSLATED TEXT -->
پدر یک سگ هرگز از توله سگ نمیخواهد، "بر مدرسه/ک. خیر. آنها سگ هستند دکتر مایز: ذهن چطور به این شناخت میرسد که روح وجود دارد؟ پرابهوپادا: توسط درس گرفتن از پروفسوری که ذهن پاک دارد. چرا دانشجویان نزد شما می آیند؟ چون ذهنش روشن نشده است. شما باید ذهن اورا، با آموزش دادن روانشناسی، حس کردن... فکر کردن، احساس کردن، تمایل داشتن روشن کنید. بهمین دلیل او باید نزد عالمی برود که میداند چگونه باید ذهن را درک کرد، چگونه باید فعالیتهای ذهن را فهمید، چطور با آنها برخورد کنیم. این به تحصیلات نیاز دارد. یک سگ نمیتواند این آموزش را بگیرد، اما یک انسان میتواند. بهمین دلیل این وظیفه ی انسان است، که چطور ذهن را کنترل کند، نه اینکه مانند گربه ها و سگها عمل کند. این نوع بشر است. او باید کنجکاو باشد، "چرا این اتفاق می افتد؟ چرا این اتفاق می افتد؟" و باید آموزش ببیند. این زندگی انسانی است. و اگر او پرسش نکند، اگر آموزش نگیرد، پس چه تفاوتی میان او و سگ هست؟ او یک سگ باقی میماند. او این فرصت زندگی انسانی را گرفته است. او باید این مزیت ادراک چه چیست را بگیرد، نه اینکه خود را در وضعیت سگ نگهدارد، فقط بخورد، بخوابد، رابطه جنسی و دفاع. این تمایز بین سگ و نوع بشر است. اگر کنجکاو نشود که چگونه ذهن را باید کنترل کرد، او حتی یک انسان هم نیست. یک سگ هرگز پرسش نمیکند. یک سگ میداند که "وقتی من پارس کنم، مردم ناراحت میشوند." او هرگز نمی پرسد، "چطور این عادت پارس کردن را کنترل کنم؟" (خنده) چون او سگ است، نمیتواند اینکار را بکند. یک انسان میتواند بفهمد که "مردم از من متنفرند. من کار غلطی کردم. چطور ذهنم را کنترل کنم؟" این انسان است. این تفاوت میان انسان و سگ است. بهمین دلیل دستور ودایی این است، "برو و بپرس. شما این شکل انسانی حیات را دارید." "حالا، این زمان برای پرسیدن در باره ی روح است." Tad vijñānārthaṁ sa gurum eva abhigacchet (MU 1.2.12). اگر میخواهید این علم را درک کنید، پس نزد یک پیر روحانی شایسته بروید و از او آموزش بگیرید. همانطور که ما به فرزندانمان آموزش میدهیم. "اگر میخواهی در موقعیت های بالاتر زندگی آموزش ببینی، به مدرسه برو، به دانشگاه برو، درس بگیر." این جامعه ی بشری است. پدر یک سگ هرگز از توله سگ نمیخواهد، "برو به مدرسه." خیر. آنها سگ هستند. جایاتریتها: اینروزها دانشگاهها هیچ واحدی برای آموزش طبیعت روح ندارند. پرابهوپادا: بهمین دلیل او میگوید، "چه اشکالی دارد اگر من یک سگ بشوم؟" چون آموزشی وجود ندارد. او تفاوت میان سگ و انسان را نمی داند. برای همین میگوید که "چه اشکالی دارد اگر من سگ بشوم؟ من امکانات بیشتری برای رابطه جنسی بدون هیچگونه اتهام جنایی خواهم داشت." این پیشرفت تحصیلات است. دکتر مایز: پس چگونه ذهن، آنوقت، به این ادراک خواهد رسید که روح وجود دارد؟ پرابهوپادا: من همین را میگویم، که شما باید آموزش ببینید. چطور این مردم راجع به روح متقاعد میشوند؟ آنها آموزش دیده اند. بوسیله تمرین و بوسیله دانش. همه چیز با آموزش دیدن باید یاد گرفته شود. بهمین دلیل دستور ودایی این است ، "برای شناختن آن علم،" " شما باید نزد پیر روحانی، معلم بروید." بنابراین پاسخ این است که باید به نزد استادی بروید که میتواند به شما آموزش بدهد چگونه روح وجود دارد.
پدر یک سگ هرگز از توله سگ نمیخواهد، "بر مدرسه/ک. خیر. آنها سگ هستند دکتر مایز: ذهن چطور به این شناخت میرسد که روح وجود دارد؟ Prabhupāda: توسط درس گرفتن از پروفسوری که ذهن پاک دارد. چرا دانشجویان نزد شما می آیند؟ چون ذهنش روشن نشده است. شما باید ذهن اورا، با آموزش دادن روانشناسی، حس کردن... فکر کردن، احساس کردن، تمایل داشتن روشن کنید. بهمین دلیل او باید نزد عالمی برود که میداند چگونه باید ذهن را درک کرد، چگونه باید فعالیتهای ذهن را فهمید، چطور با آنها برخورد کنیم. این به تحصیلات نیاز دارد. یک سگ نمیتواند این آموزش را بگیرد، اما یک انسان میتواند. بهمین دلیل این وظیفه ی انسان است، که چطور ذهن را کنترل کند، نه اینکه مانند گربه ها و سگها عمل کند. این نوع بشر است. او باید کنجکاو باشد، "چرا این اتفاق می افتد؟ چرا این اتفاق می افتد؟" و باید آموزش ببیند. این زندگی انسانی است. و اگر او پرسش نکند، اگر آموزش نگیرد، پس چه تفاوتی میان او و سگ هست؟ او یک سگ باقی میماند. او این فرصت زندگی انسانی را گرفته است. او باید این مزیت ادراک چه چیست را بگیرد، نه اینکه خود را در وضعیت سگ نگهدارد، فقط بخورد، بخوابد، رابطه جنسی و دفاع. این تمایز بین سگ و نوع بشر است. اگر کنجکاو نشود که چگونه ذهن را باید کنترل کرد، او حتی یک انسان هم نیست. یک سگ هرگز پرسش نمیکند. یک سگ میداند که "وقتی من پارس کنم، مردم ناراحت میشوند." او هرگز نمی پرسد، "چطور این عادت پارس کردن را کنترل کنم؟" (خنده) چون او سگ است، نمیتواند اینکار را بکند. یک انسان میتواند بفهمد که "مردم از من متنفرند. من کار غلطی کردم. چطور ذهنم را کنترل کنم؟" این انسان است. این تفاوت میان انسان و سگ است. بهمین دلیل دستور ودایی این است، "برو و بپرس. شما این شکل انسانی حیات را دارید." "حالا، این زمان برای پرسیدن در باره ی روح است." Tad vijñānārthaṁ sa gurum eva abhigacchet (MU 1.2.12). اگر میخواهید این علم را درک کنید، پس نزد یک پیر روحانی شایسته بروید و از او آموزش بگیرید. همانطور که ما به فرزندانمان آموزش میدهیم. "اگر میخواهی در موقعیت های بالاتر زندگی آموزش ببینی، به مدرسه برو، به دانشگاه برو، درس بگیر." این جامعه ی بشری است. پدر یک سگ هرگز از توله سگ نمیخواهد، "برو به مدرسه." خیر. آنها سگ هستند. جایاتریتها: اینروزها دانشگاهها هیچ واحدی برای آموزش طبیعت روح ندارند. Prabhupāda: بهمین دلیل او میگوید، "چه اشکالی دارد اگر من یک سگ بشوم؟" چون آموزشی وجود ندارد. او تفاوت میان سگ و انسان را نمی داند. برای همین میگوید که "چه اشکالی دارد اگر من سگ بشوم؟ من امکانات بیشتری برای رابطه جنسی بدون هیچگونه اتهام جنایی خواهم داشت." این پیشرفت تحصیلات است. دکتر مایز: پس چگونه ذهن، آنوقت، به این ادراک خواهد رسید که روح وجود دارد؟ Prabhupāda: من همین را میگویم، که شما باید آموزش ببینید. چطور این مردم راجع به روح متقاعد میشوند؟ آنها آموزش دیده اند. بوسیله تمرین و بوسیله دانش. همه چیز با آموزش دیدن باید یاد گرفته شود. بهمین دلیل دستور ودایی این است ، "برای شناختن آن علم،" " شما باید نزد پیر روحانی، معلم بروید." بنابراین پاسخ این است که باید به نزد استادی بروید که میتواند به شما آموزش بدهد چگونه روح وجود دارد.
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
<!-- END TRANSLATED TEXT -->
</div>

Latest revision as of 23:18, 10 October 2018



750623 - Conversation - Los Angeles

پدر یک سگ هرگز از توله سگ نمیخواهد، "بر مدرسه/ک. خیر. آنها سگ هستند دکتر مایز: ذهن چطور به این شناخت میرسد که روح وجود دارد؟ Prabhupāda: توسط درس گرفتن از پروفسوری که ذهن پاک دارد. چرا دانشجویان نزد شما می آیند؟ چون ذهنش روشن نشده است. شما باید ذهن اورا، با آموزش دادن روانشناسی، حس کردن... فکر کردن، احساس کردن، تمایل داشتن روشن کنید. بهمین دلیل او باید نزد عالمی برود که میداند چگونه باید ذهن را درک کرد، چگونه باید فعالیتهای ذهن را فهمید، چطور با آنها برخورد کنیم. این به تحصیلات نیاز دارد. یک سگ نمیتواند این آموزش را بگیرد، اما یک انسان میتواند. بهمین دلیل این وظیفه ی انسان است، که چطور ذهن را کنترل کند، نه اینکه مانند گربه ها و سگها عمل کند. این نوع بشر است. او باید کنجکاو باشد، "چرا این اتفاق می افتد؟ چرا این اتفاق می افتد؟" و باید آموزش ببیند. این زندگی انسانی است. و اگر او پرسش نکند، اگر آموزش نگیرد، پس چه تفاوتی میان او و سگ هست؟ او یک سگ باقی میماند. او این فرصت زندگی انسانی را گرفته است. او باید این مزیت ادراک چه چیست را بگیرد، نه اینکه خود را در وضعیت سگ نگهدارد، فقط بخورد، بخوابد، رابطه جنسی و دفاع. این تمایز بین سگ و نوع بشر است. اگر کنجکاو نشود که چگونه ذهن را باید کنترل کرد، او حتی یک انسان هم نیست. یک سگ هرگز پرسش نمیکند. یک سگ میداند که "وقتی من پارس کنم، مردم ناراحت میشوند." او هرگز نمی پرسد، "چطور این عادت پارس کردن را کنترل کنم؟" (خنده) چون او سگ است، نمیتواند اینکار را بکند. یک انسان میتواند بفهمد که "مردم از من متنفرند. من کار غلطی کردم. چطور ذهنم را کنترل کنم؟" این انسان است. این تفاوت میان انسان و سگ است. بهمین دلیل دستور ودایی این است، "برو و بپرس. شما این شکل انسانی حیات را دارید." "حالا، این زمان برای پرسیدن در باره ی روح است." Tad vijñānārthaṁ sa gurum eva abhigacchet (MU 1.2.12). اگر میخواهید این علم را درک کنید، پس نزد یک پیر روحانی شایسته بروید و از او آموزش بگیرید. همانطور که ما به فرزندانمان آموزش میدهیم. "اگر میخواهی در موقعیت های بالاتر زندگی آموزش ببینی، به مدرسه برو، به دانشگاه برو، درس بگیر." این جامعه ی بشری است. پدر یک سگ هرگز از توله سگ نمیخواهد، "برو به مدرسه." خیر. آنها سگ هستند. جایاتریتها: اینروزها دانشگاهها هیچ واحدی برای آموزش طبیعت روح ندارند. Prabhupāda: بهمین دلیل او میگوید، "چه اشکالی دارد اگر من یک سگ بشوم؟" چون آموزشی وجود ندارد. او تفاوت میان سگ و انسان را نمی داند. برای همین میگوید که "چه اشکالی دارد اگر من سگ بشوم؟ من امکانات بیشتری برای رابطه جنسی بدون هیچگونه اتهام جنایی خواهم داشت." این پیشرفت تحصیلات است. دکتر مایز: پس چگونه ذهن، آنوقت، به این ادراک خواهد رسید که روح وجود دارد؟ Prabhupāda: من همین را میگویم، که شما باید آموزش ببینید. چطور این مردم راجع به روح متقاعد میشوند؟ آنها آموزش دیده اند. بوسیله تمرین و بوسیله دانش. همه چیز با آموزش دیدن باید یاد گرفته شود. بهمین دلیل دستور ودایی این است ، "برای شناختن آن علم،" " شما باید نزد پیر روحانی، معلم بروید." بنابراین پاسخ این است که باید به نزد استادی بروید که میتواند به شما آموزش بدهد چگونه روح وجود دارد.